منشاء قدرت در سازمان چیست؟
منشاء قدرت در سازمان چیست؟

قدرت از کجا نشأت می‌گیرد؟ چه چیزی باعث می‌شود که فرد یا گروهی بتواند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد؟ برای پاسخ‌گویی به این سوال، منشأ یا پایگاه قدرت را به گروه رسمی و شخصی تقسیم کرده و هر کدام را به گروه‌های خاصی طبقه‌بندی می‌کنیم. «قدرت رسمی» قدرت رسمی از موقعیت فرد در سازمان […]

قدرت از کجا نشأت می‌گیرد؟ چه چیزی باعث می‌شود که فرد یا گروهی بتواند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد؟ برای پاسخ‌گویی به این سوال، منشأ یا پایگاه قدرت را به گروه رسمی و شخصی تقسیم کرده و هر کدام را به گروه‌های خاصی طبقه‌بندی می‌کنیم.

«قدرت رسمی»

قدرت رسمی از موقعیت فرد در سازمان نشأت می‌گیرد. توانایی فرد در اجبار کردن، پرداخت پاداش یا اختیار قانونی سرمنشأ قدرت رسمی است.

۱. قدرت قهری

اولین نوع از قدرت رسمی، قدرت قهری (Coercive Power) بر پایه ترس استوار است. فرد به دلیل ترس از عواقب اطاعت نکردن، تحت تاثیر این قدرت قرار می‌گیرد. این عواقب عبارتند از تهدید به تنبیه بدنی مثل وارد کردن ضربات دردناک، رنجاندن از طریق محدود کردن حرکت فیریکی یا در مضیقه گذاشتن فرد از طریق کنترل نیازهای ابتدایی فیزیولوژیک یا ایمنی.

در سطح سازمانی، فرد «الف» در صورتی بر فرد «ب» قدرت قهری دارد که با فرض ارزشمند بودن شغل برای ب، الف اختیار اخراج کردن، معلق کردن، یا تنزل رتبه دادن ب را داشته باشد. به همین نحو اگر الف بتواند فعالیت‌های شغلی را که برای ب ناخوشایند است به او تحمیل کرده یا طوری با او برخورد کند که باعث شرمندگی‌اش شود، نسبت به ب قدرت قهری دارد. قدرت قهری در نتیجۀ محدود کردن اطلاعات کلیدی هم بوجود می‌آید. افرادی که در سازمان، داده‌ها یا اطلاعات مورد نیاز دیگران را در اختیار دارند، می‌توانند آنها را به خود وابسته کنند.

۲. قدرت تشویقی

قدرت تشویقی (Reward Power)، متضاد قدرت قهری است. مردم به این دلیل خواسته‌ها یا دستورات فردی دیگر را اجابت می‌کنند که این کار منجر به دریافت پاداش از طرف او می‌شود. بدین ترتیب فردی که پاداشی ارزشمند را توزیع می‌کند، نسبت به آن‌ها دارای قدرت است. این پاداش ممکن است مالی (مثلا کنترل دستمزد، افزایش دستمزد یا پاداش) یا غیر مالی (از جمله برنامه‌های شناختگی، ترفیع، محول کردن وظایف خوشایند، همکاران مهربان و شیفت کاری یا منطقه فروش مطلوب) باشد. قدرت قهری و قدرت تشویقی عملاً نقطه مقابل یکدیگر هستند. اگر بتوانید چیز باارزشی را از فردی سلب کرده یا چیز با ارزش منفی را به او تحمیل کنید، نسبت به آن فرد قدرت قهری دارید. اگر بتوانید چیز باارزشی را در اختیار فرد قرار داده یا چیزی باارزش منفی را از او دور کنید، نسبت به آن فرد قدرت تشویقی دارید.

۳. قدرت قانونی

ظاهراً در گروه‌ها و سازمان‌های رسمی، برای دستیابی به منشأ قدرت بیش از هر چیز به موقعیت فرد در سازمان رجوع می‌شود. این قدرت را قدرت قانونی (Legitimate Power) می‌نامند. قدرت قانونی بیانگر اختیار رسمی فرد در کنترل و استفاده از منابع سازمان است.

قدرت قانونی، قدرت قهری و تشویقی را هم شامل می‌شود، اما دامنۀ آن از این قدرت‌ها گسترده‌تر بوده و بخصوص پذیرفته شدن فرد از سوی اعضای سازمان را هم در بر می‌گیرد. مثلاً وقتی که مدیر مدرسه، رئیس بانک یا فرمانده ارتش سخنرانی می‌کند (با فرض اینکه دستوراتشان در چارچوب اختیاراتشان است)، معلمان، تحویل‌داران و معاونان آن‌ها به صبحت‌هایشان گوش کرده و معمولاً به آن عمل می‌کنند.

«قدرت شخصی»

لازمۀ قدرت داشتن در سازمان این نیست که موقعیت رسمی داشته باشید. به عنوان مثال بسیاری از طراحان چیپ‌سِت در شرکت اینتل قدرت دارند، اما رئیس نیستند و قدرت رسمی ندارند. آنچه آن‌ها دارند، قدرت شخصی است؛ قدرتی که از ویژگی‌های منحصر به فرد شخص نشأت می‌گیرد. در این بخش دو منشأ قدرت شخصی، یعنی تخصص و احترام و تحسین دیگران را بررسی می‌کنیم.

۱. قدرت تخصصی

قدرت تخصصی (Expert Power) قدرتی است که در نتیجۀ تخصص، مهارت خاص یا دانش بدست می‌آید. هر چه مشاغل تخصصی‌تر می شوند، وابستگی ما به متخصصان برای دستیابی به اهداف شدت بیشتری پیدا می‌کند. تخصص پزشکان مورد پذیرش عموم بوده و به همین دلیل قدرت تخصصی در اختیار دارند اکثر مردم به توصیه‌های پزشکان عمل می‌کنند. همچنین باید توجه داشت که مختصصان دیگر مثل متخصصین کامپیوتر، امور مالیاتی، اقتصاد و روانشناسی صنعتی و… هم می‌توانند به واسطه تخصص خود، قدرت تخصصی داشته باشند.

۲. قدرت مرجعیت

قدرت مرجعیت (Referent Power) بر پایه ارتباط با فردی شکل می‌گیرد که استعداد یا ویژگی‌های مطلوبی دارد. اگر شما را دوست داشته باشم، برایتان احترام قائل شوم و تحسین‌تان کنم، شما می‌توانید بر من قدرت اعمال کنید، چرا که من می‌خواهم رضایت شما را جلب کنم.

قدرت مرجعیت در نتیجۀ تحسین فرد دیگر و اشتیاق برای شبیه او شدن تقویت می‌شود. مثلا این موضوع نشان می‌دهد که چرا به ستارگان ورزش و سینما برای تبلیغ محصولات در آگهی‌های تجاری میلیون‌ها دلار پول پرداخت می‌شود. تحقیقات بازاریابی نشان داده که افرادی مثل لیبرون جیمز و تام بردی این قدرت را دارند که بر انتخاب کفش ورزشی و کارت اعتباری مردم تاثیر بگذارند. یکی از روش‌های کسب قدرت مرجعیت کاریزما است. برخی از انسان‌ها بدون داشتن هیچ مقام رسمی رهبری، قدرت مرجعیت داشته و به دلیل ظاهر و قدرت کاریزماتیک و تاثیر هیجانی می‌توانند ما را تحت کنترل خود درآورند.

منبع: کتاب رفتار سازمانی؛ نوشته رابینز و جاج؛ جلد دوم، فصل ۱۴