فهیمه اکبری صحت-بدون اغراق میتوان او را پدر علم نانوی ایران خواند. پرفسور هاشم رفیع تبار، مقالات و پروهشهای بسیار مهم و تاثیرگذاری در این زمینه ارایه کرده است. مشروح صحبتهای این استاد برجسته ایرانی را در ادامه بخوانید.
اقتصاد کشور چگونه میتواند با بهرهگیری از این فناوریها به راه حلهای مناسب دست پیدا کند؟
باید کمی به عقب باز گردیم. قبل از قرن ۱۹ علوم با هم متحد بودند. این شاخهها به دلایل رشدی همانطور که طبیعت ساختار متحدی دارد چیزی به نام شیمی و زیستشناسی هم از یکدیگر است. این اتحاد همگرا نام دارد، فناوریها را هم با یکدیگر متحد میسازد. دنیا در حال حرکت به سمت فناوریهای همگراست. در قرن ۲۱ با چهار شاخهی علمی روبهرو هستیم که تمامی شاخههای قبلی خودشان را نشان میدهند. اول تکنولوژی اطلاعات است که در اصطلاح IT نامیده میشود و هر روز به ظرفیت این تکنولوژی اضافه میشود. دوم تکنولوژی زیستی (بیوتکنولوژی) است که خودش زیرمجموعههای مختلف دارد که یکی از آنها ژنتیک مولکولی است و به ما کمک میکند در آیندهای نزدیک بیماریها را در موقعیت ژنتیکی، اتمی و مولکولی هدف بگیریم و سرکوب کنیم. در مرکز این حوزه، پروژهی ژنوم انسانی قرار دارد که سال ۱۹۹۷ در آمریکا مطرح شد و در سال ۲۰۰۳ تمام شد که هدف این پروژه پیدا کردن توان ژنوم انسانی بود. برای مثال، اگر دیانای را در نظر بگیریم، روی آن ژنهایی وجود دارد که هر ژن دارای یک توانایی است. در طول تحقیقات مشخص شد که انسان ۹۰ هزار ژن ندارد بلکه ۳۳ هزار ژن دارد و بسیاری مواقع ژن انسان با ژن سایر مخلوقات یکسان است. برای مثال، نزدیکترین حیوان از نظر ژنتیکی به انسان، خوک است. پروژهی ژنوم انسانی به ما کمک میکند که ژنهای معیوب را پیدا کنیم و در نسلهای بعدی هم قابل پیشبینی باشد. حوزهی سوم نانوتکنولوژی است که وارد قلب مادهی فیزیکی میشود و پدیدهها را در قلب مقیاس مولکولی مورد بررسی قرار میدهد. چهارمین حوزه نوروتکنولوژی است که در آن هر چهار حوزه با نانو عجین هستند. نانو میتواند تمامی این حوزه را مورد دست ورزی قرار بدهد. در نتیجه، رشد چهار حوزه به رشد نانو بستگی دارد؛ یعنی نانو نه تنها به خودی خود رشد میکند بلکه آثار و تبعات آن در داخل حوزههای دیگر هم ریزش میکند. بعد حوزهی نانو را با حوزهی زیستشناسی مخلوط کردهاند و حوزهای به نام الکترونیک مولکولی را تشکیل دادهاند. با استفاده از این حوزه میتوان ویژگیهای زیستی در حوزهی الکترونیکی را مانند سیم استفاده کرد. میتوان از بیوچیپسها استفاده کرد. این چهار حوزه دو به دو متحد شدهاند و هدف این است که این چهار حوزه همه با هم متحد شوند.
اتحاد این چهار حوزه چه ویژگیهایی دارد؟
تکنولوژی اطلاعات میتواند به پردازش اطلاعات بپردازد و محتوای اصل را در برگیرد و بیوتکنولوژی میتواند اساس و مبدا حیات را مشخص کند و مجموعه اتفاقاتی را که در پروسه حیات به وجود آمده است، مشخص کند. بیوتکنولوژی میتواند مبدا حیات را مشخص کند و نانوتکنولوژی میتواند ساختارهایی را که به وجود آمده است، به ما نشان دهد. نانوتکنولوژی در قلب ماده است و به همین دلیل بسیار مهم است. علوم شناختی روی مغز تکیه دارد و به پیچیدهترین ساختار که همان مغز است، توجه میکند. این چهار شاخه، شاخههای علوم و فناوریهای جدید است که قرن ۲۱ را تحت تاثیر قرار میدهند. این چهار شاخه اساس و بنیان هر جامعهای موفق میشود که بتواند اتحاد چهار شاخه علم را دامن بزند. اتحاد این علوم به سیستمی منجر میشود که از انسان بسیار باهوشتر است و میتواند خودش را ترمیم کند. در مقیاس صنعتی ظرفیتها بسیار محدود شده است. در حال حاضر دیویدیهایی درست میشود که ۴۰۰ گیگ حافظه دارد، در حالی که اندازهی آنها بسیار کوچک است. این کوچکسازیها یکی از دستاوردهای حوزهی نانو است.
به نظر شما با وجود دانش و تکنولوژیهای جدید در کشور می توان به موج چهارم صنعتی پیوست؟
من وقتی پس از ۴۰ سال به کشور بازگشتم، این موضوع مطرح بود که آیا می توان از دورهی صنعتی شدن به دورهی پساصنعتی جهش پیدا کرد؟ یعنی از موج دوم به موج چهارم برویم. مابسیاری از ویژگیهای موج سوم را نداریم. تئوریهای لازم برای ورود به موج چهارم در کشور وجود دارد و می توان بسیاری از لوازم مورد نیاز را وارد کرد اما تکنیسین کافی برای مدیریت دستگاهها در کشور وجود ندارد. باید دانش فنی دستگاهها هم به کشور برسد تا بتوان به دورهی فراصنعتی قدم گذاشت. دانش دوران انقلاب صنعتی نیاز مبرم این روزهاست. میشود به یکباره وارد موج چهارم شد اما نکته این جاست که اقتصاد یک مقولهی جدا از سایر حوزهها نیست. اقتصاد با سیاست، دموکراسی و … ارتباط دارد. نمیتوان اقتصادی توسعه یافتهای داشت اما تمامی زمینهها را در نظر نگرفت. مسئلهی اقتصاد دانش بنیان موضوعی بود که در انگلستان راه افتاد و هدف این بود که شرکتهایی راهاندازی شود که در مقیاس کوچک باشند؛ اما کارکنان آنها بسیار ماهر و متخصص باشند. پیشنهاد این بود که این شرکتها در خارج از شهرها باشند. دولت برخی پژوهشها را سفارش میداد و این شرکتها به مسائلی میپرداختند که نیاز به تحقیقات طولانی مدت داشت. این شرکتها سنسورهایی ساختند که اگر روی اجاقها قرار بگیرد، دیگر امکان خفگی برای انسانها وجود نداشت. در اصل این شرکت ها با تحقیقات طولانی مدت به یک نیاز پاسخ داده نشده، پاسخ میدادند.
تجاریسازی این محصولات چگونه بود؟
کمپانیهایی بودند که بر محصولات سرمایهگذاری میکردند. شرایط به گونهای بود که دانشمندان جلوتر از جامعه حرکت می کردند. برخی مسائل در جامعه وجود داشت که مردم عادی قادر به درک آنها نبودند. دانشمندان به این مسائل توجه میکردند و زمانی که این مسئله تبدیل به یک نیاز میشد، به آن پاسخ میدادند. برای مثال، هولوگرامهایی که ساخته شد، در نگاه اول یک کنجکاوی علمی اما در طولانی مدت تبدیل به یکی از ابزارهای اصلی در اقتصاد جهان شد و در کارتهای اعتباری و … مورد استفاده قرار گرفت و در حال حاضر از آن به عنوان بدون اصطکاک یاد میشود. در کشور ما هم باید دانشمندان به پروژههایی توجه داشته باشند که در بلند مدت قابلیتهای خود را نشان میدهند. اگر شرکت دانشبنیان درست کنیم و همان محصولی را که در جهان تولید میشود، دوباره تولید کنیم، راه را اشتباه رفتهایم. وقتی صحبت از نیاز پاسخ داده شده است، پس باید به نو بودن و تولد توجه کرد.
به نظر شما شرکتهای دانشبنیان چه باید بکنند؟
باید نخبگان علمی را به صورت همه جانبه حمایت کرد. اگر استعدادهای درخشان را جمعآوری کنیم و محیط جذاب علمی را برای این افراد مهیا کنیم، این افراد میتوانند بر مسائل اساسی جامعه تمرکز کنند. کشور ما یک کشور ثروتمند است و در بیشتر مواقع تکنولوژیهای روز در کشور دیده میشود. دولت میتواند از طریق استعدادها به زمینههای تازه ورود پیدا کند. رمز موفقیت شرکتهای دانش بنیان پیدا کردن مسیرهای تازه برای تولید محصول در کشور است. برای مثال، ژاپنیها معتقدند که اگر از میان ۱۰۰ پروژه به نتیجه برسد، نه تنها هزینهی ۱۰۰ شرکت تامین شده است بلکه محصول تازهای که به جهان معرفی میشود، میتواند نیاز مالی پروژههایی را که به نتیجه نرسیده هم پوشش دهد؛ یعنی در ۱۰۰ پروژه سرمایهگذاری میکنند و توقع بازدهی از ۱۰۰ پروژه وجود ندارد؛ یعنی پایان دوران مهندسی معکوس است. باید راههای تازهای برای تولید محصول در نظر داشت و خلاقیت و نوآوری را سرلوحهی خود قرار داد. اقتصاد دانشبنیان در IT بسیار تاثیر داشت. ما باید این شرکتها را گسترش بدهیم و اگر یک محصول از دل این شرکت های IT بیرون بیاید، شاید معادل درآمد نفتی یک سال کشور ارزش داشته باشد.
فکر میکنید نانوتکنولوژی در ۱۰ سال آینده چه شرایطی در کشور داشته باشد؟
زمانی که ما کار را شروع کردیم، هدف این بود که ساختارهایی را درست کنیم که در مقیاسهای دیگر نمیتوانیم آن را داشته باشیم. برای مثال، روباتهایی را درست کنیم که توانایی ورود به بدن را داشته باشند و بتوانند بیماریها را شناسایی کنند. کارهایی را که شروع کردیم در آن مقطع زمانی با انگلستان و کشورهای توسعهیافته برابری میکرد اما متاسفانه در همان فاز اول ماندیم و توجهها به تولید نانوپودرها و … معطوف شد و بیشتر به مهندسی معکوس توجه شد و خلق مزیت در تولیدها به دست فراموشی سپرده شد و به همین دلیل نتوانستیم از فاز اول نانو وارد فازهای دیگر شویم. معتقدم که نباید یک محصول را صددرصد مشابه نمونهی خارجی تولید کنیم. بلکه میتوان بخشی از یک محصول بزرگ را تولید کرد و به شرکت مادر فروخت. الان نانو فناوری جهانی شده است. الان محصولات به صورت جهانی تولید میشود. ما هم باید در تکنولوژیهای کشورها مشارکت کنیم. برای پیشبرد تکنولوژی، تعاملات علمی یک الزام است. در کشورهای پیشرفته تکنولوژی چندین کشور در یک محصول نهفته است. تولید ملی این نیست که حتما تمامی محصول در کشور تولید شود بلکه استفاده از ظرفیتها برای یک محصولنهایی یک اصل به شمار میرود. محصول در آمریکا تولید میشود و خدمات پس از فروش به یک شرکت ایتالیایی سپرده میشود. در نتیجه دیگر انحصار معنایی ندارد. دانشمندان ایرانی از نظر علوم نظری در کشورهای جهان قابل قبول هستند، مشکل مدلسازی است. ما اگر بتوانیم در تولید محصولات مدلسازی را در خارج از کشور انجام بدهیم و این کار نهایتا منجر به تولید محصول شود، موفقیت حاصل کردهایم. میتوانیم با کشورهای همسایه همکاری داشته باشیم. تکنولوژی قرن ۲۱ تکنولوژی مشترک است. اقتصاد کشور ما حتما باید دانش بنیان باشد و برای دانشبنیان بودن همکاری بینالمللی نیاز مبرم است. اگر بخواهیم محصولی را تولید کنیم که قابل عرضه باشد، باید به تکنولوژی مشترک در اقتصاد اعتقاد پیدا کنیم. بدون همکاری بینالمللی، بدون سرمایهگذاری و دادوستد علمی نمیتوان اقتصاد دانش بنیان را بسط داد. در حال حاضر صنعت خدماتی میتوانند نیروهای غیر متخصص را جذب کنند و صنایع پایه به دست افراد متخصص سپرده شود. بار اساسی بیکاری در ایران بر دوش کارگزان غیرمتخصص است، در نتیجه صنعت خدمات میتواند به کمک آنها بیاید. از سوی دیگر متخصصان میتوانند با بهرهگیری از دانش خود در صنایع مهم مانندمعدن، دارو، خودروسازی، پتروشیمی و… کار کنند.