کانی مگ– فهیمه اکبری صحت، روزنامه نگار اقتصادی-آرمان زیبایی به نام توسعه در تمامی کشورهای جهان وجود دارد. بسیاری از کشورها برای تحقق این آرمان دست به جنگهای طولانی مدت و مبارزههای جهانی زدهاند؛ اما آنچه که همه به دنبال آن بودند توسعه به معنی جایگزین کردن فقر با رفاه بود.کشورهای پهناور در برخی نقاط […]
کانی مگ– فهیمه اکبری صحت، روزنامه نگار اقتصادی-آرمان زیبایی به نام توسعه در تمامی کشورهای جهان وجود دارد. بسیاری از کشورها برای تحقق این آرمان دست به جنگهای طولانی مدت و مبارزههای جهانی زدهاند؛ اما آنچه که همه به دنبال آن بودند توسعه به معنی جایگزین کردن فقر با رفاه بود.کشورهای پهناور در برخی نقاط جهان از منابع بسیاری برخوردار هستند؛ اما از عدم توسعه یافتگی رنج میبرند که آن را معمای فراوانی مینامند. رفاه آرمان هر دولت و ملتی است که از هیچ تلاشی برای رسیدن به آن دریغ نمیکند.
در نگاه اول شاید به نظر برسد که اندازه موفقیت اقتصادی کشورها رابطه مستقیمی با میزان بهرهبرداری و یا سهمی که کشورها از طبیعت دارند،مستقیم است. اما با نگاهی به کشورهای نفت خیز میتوان دریافت که توسعه یافتگی همیشه با نفت خیر بودن کشورها رابطه مستقیم ندارد.
بیشتر اقتصاددانان جهان معتقدند که، نفت در واقع، هم نوعی تهدید و هم فرصت است. در بیشتر کشورهای نفت خیز میتوان نفت را به عنوان عامل تهدید جدی برای مردم سالاری و دستیابی ملت به حقوق اولیه انسانی، به شمار آورد. بسیاری از کشورهای نفت خیز، با تکیه بر درآمدهای نفتی دچار چالشهای مدیریتی و سیاسی شدهاند.
از سوی دیگر نفت، قاعدتا میتواند یک فرصت بزرگ ملی برای کشور دارنده آن باشد. مثلا فروش نفت در ایران خواه ناخواه باعث گسترش مظاهر شهرنشینی و ارتقاء سطح زندگی مردم شده است. با تکیه بر فروش نفت بود که مدرنیته تا حدودی به کشورهای نفت خیز وارد شد.
اگر بپذیریم که اصولا هر توسعهای در جهان حداقل به دو پارامتر اساسی نیازمند است، یکی توسعه فناوری، دیگری توسعه سرمایهگذاری آزاد و بنیادین است. پس درآمد حاصل از فروش نفت میتوانست به عنوان پارامتر سرمایه، بسیار بااهمیت به شمار آید. با تامین زیرساختهای لازم توسعه همه جانبه منجر به جهشی شود تا به سرعت فاصله ما نسبت به کشورهای توسعه یافته بسیار کمتر از آنچه اکنون هست، شود.
تهدید یا فرصت بودن نفت نظریهای است که مخالفان و موافقان بسیاری دارد. آنچه که در این میان قابل توجه است، تاکید ویژه بسیاری از نظریه پردازان اقتصادی این است که نمیتوان نفت را عامل توسعه یافتگی دانست.
بهرهبرداری از منابع همیشه باعث توسعه یافتگی یک کشور نمیشود. این را «تری لین کارل» استاد علوم سیاسی و مدیر مرکز مطالعات آمریکای لاتین در دانشگاه استنفورد در کتابی تحت عنوان«معمای فراوانی» بیان کرده است. «کارل» در کتاب خود با تحلیل روند توسعه یافتگی در کشورهای نفت خیز، به واکاوی رابطه نفت و توسعه میپردازد. این کتاب که باعث شد «کارل» به خاطر آن «جایزه برایسوودز» را دریافت کند.
به گفته بسیاری از کارشناسان، دلیل نوشتن این کتاب توسط کارل عمل به توصیه بنیانگذار اوپک«خوان پابلو پرس آلفونسو»بوده است. «کارل» کتابی را به رشته تحریر درآورد که میتوان آن را یکی از بهترین کتابهایی که در وصف حال کشورهای نفت خیز نوشته شده است، به شمار آورد. منشا نظریه «نفرین منابع طبیعی» به دهه ۱۹۷۰ بازمیگردد. پس از اینکه نخستین شوک مثبت نفتی در سال ۱۹۷۳ روی داد و بهای نفت را در عرض چند ماه به چهاربرابر افزایش داد، شمار اندکی از اندیشمندان آیندهنگر بودند که نگاه بدبینانهای نسبت به این پدیده داشتند.
ازجمله این افراد خوان پابلو آلفونسو یکی از بنیانگذاران اوپک بود که در آن زمان پیشگویی کرد «نفت ویرانی و بیچارگی برای ما به ارمغان میآورد». در نتیجه بسیاری معتقدند که «تری لین کارل» کتاب «معمای فراوانی» را در همین راستا و با توجه به توصیهها و تاکیدات «آلفونسو» نوشته است. نویسنده در این کتاب به بررسی این موضوع پرداخت که، رونقهای نفتی با کشورهایی از قبیل ایران و ونزوئلا چه میکند.
کتاب«معمای فراوانی» با طرح پرسش معما گونهای در رابطه با رابطه نفت و توسعه یافتگی کشورها تلاش میکند تا مثالهای عینی به این پرسش ها پاسخ دهد. در حالیکه نویسنده در کتاب به تفاوت کشورهای ایران و ونزوئلا میپردازد؛ اما در نتیجهگیری به این میرسد که این دو کشور با تمام تفاوتهای خود در زمان رونقهای نفتی که در سال ۱۹۷۰ میلادی رخ داد تصمیمها و مسیرهای مشترکی را انتخاب کردند که هر دو به یک عارضه اقتصادی دچار شدند. نویسنده تلاش کرده است تا با واکاوی آنچه که اتفاق افتاده به شرح و توضیح عوامل چندلایه اقتصادی و سیاسی در کشورهای نفت خیز بپردازد.
این واکاوی بیشتر ماهیت دولتها در این کشورها را تعیین میکند و به صورت کامل توضیح میدهد که چرا رونقهای نفتی در این کشورها حکومتها را بیثباتتر میکند. در حالیکه درآمدهای نفتی به صورت ویژهای در مقاطعی از دوران و در سالهای مختلف رو به رشد میگذارد؛ اما آنچه که در جامعه حاکم میشود بیشتر توهم رفاه است تا خود توسعه و رفاه اقتصادی. « کارل» در کتاب «معمای فراوانی» این موضوع را تحلیل میکند که چرا رونقهای نفتی، دولتهای کشورهای نفت خیز را بی ثبات میکند.
«کارل» تلاش کرده در این کتاب، عوامل بازدارنده توسعه اقتصادی در کشورهای نفت خیز را مورد بررسی قرار دهد. بخش سوم کتاب که مهمترین فصل نظری آن است نشان میدهد که چگونه، مسیر توسعه کشورهای صادرکننده نفت، در درون خود دولتها شکل میگیرد و ادامه پیدا میکند.