کانی مگ، فهیمه اکبری صحت-روایتی از تاریخ کنشگران اقتصادی ایران که گاهی بسیار تلخ و گاهی شیرینی خاصی دارد. دورهای از تاریخ کشور وجود دارد که صنایع شکل گرفتهاند و اقتصاد درونزا به معنای واقعی در کشور نمود داشته است.کتاب«سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران» روایتی از اولینهای اقتصاد ایران که پایههای نظام صنعتی کشور را بنا […]
کانی مگ، فهیمه اکبری صحت-روایتی از تاریخ کنشگران اقتصادی ایران که گاهی بسیار تلخ و گاهی شیرینی خاصی دارد. دورهای از تاریخ کشور وجود دارد که صنایع شکل گرفتهاند و اقتصاد درونزا به معنای واقعی در کشور نمود داشته است.کتاب«سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران» روایتی از اولینهای اقتصاد ایران که پایههای نظام صنعتی کشور را بنا گذاشتند، روایتی شیرین از کنشگران اقتصادی کشور است. کتاب پژوهشی پیرامون سرگذشت فعالان اقتصادی در یکصد و پنجاه سال اخیر است که سرآغاز آن با محمدحسن امینالضرب است.کتابی است رنج کنشگران اقتصادی را در طول تاریخ به تصویر میکشد و نشان میدهد اقتصاد درونزا روز به روز در کشور کمرنگ میشود.
کتاب«سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران»، زندگینامه تعدادی از فعالان اقتصادی از سال ۱۲۶۰ خورشیدی تا سالهای اخیر در بستر حوادث زندگی – فارغ از مسائل و حواشی سیاسی و عمدتاً از منظر تلاش اقتصادی و اجتماعی به صورت مختصر مورد بررسی قرار گرفته است. سرگذشت افرادی که طی یک قرن گذشته با امکانات زمانه توانستند شرکتها و گروههای بزرگ و کوچک را ایجاد کنند و بعضاً با اشتغال مستقیم نزدیک به ده هزار نفر در شرکتهای زیرمجموعه، تحول آفرین باشند.کتاب«سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران» به قلم فریدون شیرین کام و ایمان فرجام به رشته تحریر در آمده است. آنچه که میخوانید ماحصل گفتگوی خبرنگار کانی مگ، با فریدون شیرین کام یکی از نویسندگان این کتاب است.
این کتاب با پایان دوره قاجار آغاز میشود. مهمترین فعالان و سرمایهگذاران اقتصادی آن دوران چه ویژگیهایی داشتند؟
این کتاب نزدیک به صد سال از تاریخ کنشگری اقتصاد کشور را در برمیگیرد. طبیعتا این صد سال در مسیر مستقیم ساخت سیاسی و ساخت اجتماعی بوده است. کنشگران اولیه اقتصاد ایران مانند امین الضرب و معین التجار در دوره قاجار فعالیت میکردند. با تنوع تجربههای متفاوت از جهت نظمهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در این کتاب رو به رو هستیم. هر کدام باید به طور خاص مورد گفتگو قرار بگیرند. اگر مد نظر ما نسل اولیه کتاب باشد در زمانی که اولین کنشگران اقتصادی شروع به فعالیت میکنند، با جهان جدیدی که هیچ کدام آمادگی شرایط تمدنی آن را نداشتند، رو به رو میشوند. این گروه با نظام ارتش جدید، راه آهن، تلگراف و … رو به رو شدهاند که هیچ کدام در سنت جامعه ما وجود نداشت. جامعهای بدون دانشگاه، بیمارستان، راه آهن، حمل و نقل زمینی و …که از دل یک سنت تاریخی بیرون آمده است. همچنین دانش ما بیشتر بر اساس نظام مکتب خانهای و یا نظام حوزی بود و تحولات دانشی در جامعه رخ نداده بود. فعالان اقتصادی آن زمان در شرایط سختتر وپیچیدهتری فعالیت میکردند.
تکنیکهای سرمایهگذاران در آن دوره بر اساس وجود شرایط سخت و پیچیده چگونه بود؟
شاید موضوع برجستهای که در مورد مطالعه شده امین الضرب و معین و تجار نشان میدهد این است که آنها خودشان را اسیر موقعیت نکردند. در آن زمان هیچ موقعیتی وجود نداشت. برای مثال موقعیت یک ثبت شرکت و یا نهادهایی از این دست وجود نداشت؛ اما این افراد درگیر این مباحث نشدند. در آن زمان حتی افراد تحصیل کرده وجود نداشتند تا به این گروه کمک کند.
به نظر میرسد اولین ویژگی آنها این بود که متناسب با شرایط و خاصیت یادگیریشان سعی کردند با شرکتهای خارجی که در ایران کار میکنند فرآیندهای تاسیس بنگاه و پیشبرد فعالیت را از عرصه محلی و ملی به خارج از کشور یاد بگیرند. همین موضوع به رشد اقتصادی کشور در بخش تولید و به عبارتی اقتصاد درونزا کمک میکرد. بخشی از فعالیت این تجار در گرو همکاری با گروه بازرگانان خارجی بود. با تلاش آنها ظرفیتها وتوانمندیها برای همکاریهای دو سویه فراهم شد تا بتوانند شناخت درستی از روابط تجاری با همکاران خارجی خود پیدا کنند. بعد از این طریق بود که توانستند نمایندگیهایی در کشورهای دیگر مستقر کنند.
گام اولیه این بود که بازرگانان توانستند فرآیند یادگیری را در یک کوتاه مدت دریابند. دوم اینکه با داشتن چارچوب حرفهای مربوط به حوزه کاری توانستند نظام اعتماد را برای خودشان به دست آورند. سوم، به نظر میرسد این افراد توانستند یک شبکه تجاری در سطح ملی ایجاد کنند تا از طریق آن فرایندها را با سهولت بیشتر پیش ببرند. در آن دوره در شهرهای مختلف کشور نمایندگیهایی داشتند که فرآیند داد و ستد را برای آنها تسهیل میکردند. نکته بعدی موفقیت آنها، موقعیت شناسی بود. بسیاری از آنها توجه ویژهای به بازارهای جهانی داشتند. برای مثال بر اثر جنگ جهانی اول در کشور آمریکا کمبود پنبه به شدت احساس میشد، در اولین اقدام پنبه را به بازارهای این کشور راهی کردند. درک درستی از بازار و تقاضای بین المللی داشتند و این امر باعث میشد که به خوبی از موقعیتها استفاده کنند. به این ترتیب بود که فرآیند انباشت سرمایه را برای خود تسهیل میکردند. این فعالیتها به اقتصاد درونزا منجر میشود.
شناخت این افراد از بازار چگونه امکان پذیر بود؟
طبیعتا در آن زمان نظام دانشگاهی وجود نداشت. عمدتا این شناخت محصول تجربههای تجاری خودشان بود و برگرفته از هوش و شناخت از بازار بود. مهمترین تکنیک تاجربودن این افراد همان مجموعهای از زیرکی و تجربههای شخصی آنها بود.
بسیارند افرادی که در جهان دارای ضریب هوشی بالایی هستند؛ اما در کسب و کار به افراد موفقی تبدیل نشده اند. وجه تمایز این افراد چه بود؟
حفظ موقعیت. هر فردی امکان دارد زیرک و باهوش باشد؛ اما در بزنگاههایی که باید کنشی رخ بدهد، کنش و واکنشی رخ نمیدهد. یعنی موقعیتها ممکن است برای همه فراهم شود؛ اما همه نتوانند از آن موقعیت استفاده کنند. استفاده کردن از موقعیتها محصول تجربه است. یعنی شما باید ذهن حساسی داشته باشید که در جهان چه چیزهایی مورد نیاز است و چه میزان تقاضا برای آن وجود دارد. کسی که خبر ندارد در جهان چه میگذرد، نمیتواند برنده بازی هم باشد. باید دائما مسائل اقتصادی را رصد کرد تا به موقع واکنشها را اعمال شود. تاجران میتوانند عامل اصلی اقتصاد درونزا در یک کشور باشند.
با توجه به شرایط موجود، پایش بازارهای جهانی با آسانی بیشتری به دست میآید در آن دوره هیچ یک از امکانات حال حاضر وجود نداشت، این پایش چگونه انجام میشد؟
عمدتا این افراد با نمایندههای تجاری خود در شهرهای مختلف از طریق تلگراف در ارتباط بودند، اگر توجه داشته باشید، کنشگران اقتصادی ما دائما در شهرهای مختلف نمایندگانی داشتند و از طریق تلگراف با آنها در ارتباط بودند. نمایندگان تجاری باید دادهها را در اختیار بازرگانان قرار میدادند. معمولا بر اساس آگاهیهایی که از طریق نمایندگان تجاری خود به دست میآوردند، بازارهای جهانی را پایش میکردند.
در ضمن بیشتر این تاجران و سرمایهگذاران دارای تنوع محصول بودند و اگر در یک سبد محصولی متضرر میشدند، محصول دیگری به جبران ضرر میآمد. تنوع کالایی موجود کمک میکرد میزان ضرر مالی کمتر شود. در حال حاضر بحث تمرکز در یک حوزه مطرح میشود؛ اما در آن زمان تنوع کالایی مطرح بود. دسترسی به منابع و گسترش سبد کالایی به عنوان یک وجه تمایز به کار میرفت.
تجار ما عمدتا در یک حوزه تخصصی فعالیت نمیکردند و به صورت عمده فعالیت میکردند. البته این موضوع تا قبل از دهه هشتاد میلادی در تمام جهان وجود داشت. برای مثال جنرال الکترونیک و توشیبا در آن زمان سبد کالایی گستردهای داشتند. هر اندازه که به دهه ۲۰ نزدیک میشدیم فعالیت تاجران تخصصیتر میشد. در آن دوره تلاشهای برای شکلگیری اقتصاد دورنزا بسیار بیشتر بود.
به نظر میرسد در دوره پهلوی اول شرایط کمی پیچیدهتر از دوره قبل میشود. به دلیل تغییر فضای جهانی و کشور گسترش و توسعه شرایط مختلفی را برای فعالیت اقتصادی مهیا میکند. فعالان اقتصادی صاحب نام آن دوره چگونه کسب و کار خود را رونق میدادند؟ رمز موفقیت آنها چه بود؟
امنیت در این دوره تا حد زیادی بیشتر شد. ثبت شرکتها شکل گرفت و جادهها و راه آهن ساخته شد. دانشگاهها بنا و اولین حوزههای عمومی تسهیل شدند. فعالیتهای اقتصادی تولیدی جدی و اولین صنایع ایران هم در این دوره شکل گرفته است. در این دوره هم در تهران و شهرستانها بخشی از صنایع شکل گرفتند. تاسیس بانک ملی و کمکهای مالی دولت به فعالان اقتصادی کمک کرد تا شرایط بهتری را تجربه کنند.
در آن زمان دولت بازار مطمئنی برای عرضه کالاهای محصولات تولیدی این صنایع به وجود آورد. باید تجارت در دوره پهلوی اول را به دو دوره تقسیم کرد. دوره اول شکلگیری صنایع بود. و دوره دوم ۱۳۱۱ به انحصار تجارت خارجی وارد شدیم که این انحصار ویژگیهای خاصی داشت. یکی از نتایج منفی این بود که تقریبا به شدت آن دوره تهران به سمت یک تمرکز گرایی حرکت کرد.
تمامی تجار در تهران متمرکز شدند. برای مثال بسیاری تجار که در مشهد بودند و به راحتی با ترکمنستان داد و ستد میکردند به تهران آمدند تا از منابع بیشتری بهرهمند شوند. تجار رشت هم میتوانستند با روسیه کار کنند و تبریزیها با استامبول همکاری داشتند، همگی به تهران آمدند. یعنی دوره دوم پهلوی که از سال ۱۳۱۱به بعد آغاز میشود تجارت خارجی دولتی شد و تجار ما مجبور شدند بخش بزرگی از خواسته اقتصادی خود از شهرستانها به تهران منتقل کنند. در آن دوره ما اسیر این موضوع شدیم. به گونهای که صاحبان صنایع و تجار ما بدون اینکه به تهران بیایند نمی توانستند، فعالیت اقتصادی خود را ادامه دهند.
آنچنان قواعد تصمیمگیری و نهادها در تهران متمرکز شد که اینها برای انجام هر کاری مجبور بودند که به تهران بیایند. آنچه که در تاریخ ایران وجود دارد همیشه چند شهر برجسته اقتصادی وجود داشت مثل مشهد تبریزی اصفهان رشت و … به خاطر نوع نظام تصمیم گیری این شهر ها روز به روز کوچکتر و تهران بزرگتر شد.به عبارتی در آن دوره اقتصاد دورنزا شکل میگرفت.
مهمترین مزیت سرمایهگذارانی که توانستند از منابع دولتی بهرهمند شوند، چه بود؟
کارآفرینان و سایر فعالان وقتی تلاش میکردند نتایج فعالیت خود را می دیدند و پیشرفت خود را پله پله پیش می بردند. در این دوره تلاش همراه با بزرگ شدن بود. در نتیجه تلاشها مضاعف میشد. برای مثال ایروانی برای تاسیس کارخانه از تمام تولیدات داخلی کمک میگرفت. دهها حلقهای که به هم وصل بودند را می توانستیم، مشاهده کنیم. این فعالان در هم تنیده شده بودند و به تکمیل حلقههای یکدیگر کمک میکردند.
نمود عینی اقتصاد درونزا در آن دوره شکل گرفته بود.اینها کسانی بودند که در فرایند تجربه اندوزی بسیار موفق بودند و بعد از یک دورهای به راحتی میتوانستد داد و ستدهای بینالمللی را به تنهایی پیش ببرند. آقای ایروانی به راحتی انگلیسی صحبت میکرد و به دنبال دانش اندوزی بود در آن دوره با سفرهای متعدد بینالمللی بسیاری تجربه اندوزی میکرد.
اگر بخواهیم دوره تاریخی از قاجار تا پایان پهلوی دوم را بررسی کنیم شرایط سرمایهگذاری و تبدیل شدن به یک سرمایهگذار با چه نوساناتی رو به رو بود و اوج این دوران در کدام نقطه قرار میگیرد؟
از اواخر قاجار روندی شروع شد ولی شاید در دوره پهلوی اول که اولین پایهگذاریهای صنعتی شکل گرفت. ولی به ثمر نشستن درخت صنعت به دهه پنجاه رسید. در این دوره آدمهایی وجود داشتندکه اقتصاد را به راحتی درک میکردند و با پیچیدگیهای جهان صنعت آشنا بودند. در این دوره آدمهایی تربیت کرده بودیم که با تمامی فعالیت اقتصادی منطقه برابر میکردند و گاهی هم بالاتر بودند. انسانهای بزرگ و با قابلیت دانش فنی و تجربه را داشتیم. در این دوره تمایل مردم برای فعالیت در بخشهای خصوصی بیشتر از بخش عمومی بود.
آیا نمونههایی که شما مورد مطالعه قرار دادهاید را میتوان در میان کنشگران اقتصادی کنونی نیز مشاهده کرد؟
مطالعات ما به نمونههایی معطوف بوده که حدوداً از سال ۱۳۰۰ وارد کسب و کار شدند. آنها همه نسل دوم خانوادههای تاجری بودند که وارد بخش صنعت شدند. نسل اول این خانوادهها فاقد آموزشهای مدرن بود و نسل دوم عموماً در حد دیپلم تحصیل کردند و نسل سوم عمدتاً در دانشگاههای خارج از ایران آموزش دیدند و به راحتی توانستند وارد فرآیند مذاکره و گفتوگو با شرکتهایی همچون جنرال موتورز و توشیبا و… شوند.
سخن اینجاست که باید میان صنعتگران قبل و بعد از انقلاب اسلامی تفکیک قایل شویم. پس از انقلاب، بنگاههای بزرگ همه تفکیک و از اختیار یک فرد خارج شد، و در واقع شرایط تغییر کرد. در این میان نباید شرایط دهه ۶۰ یعنی تأثیر جنگ و کمبود منابع ارزی و رویکرد کلان اقتصادی دولت را نیز نادیده گرفت. البته در دهه ۶۰ هم تلاشهایی برای شکلگیری اقتصاد درونزا در کشور انجام میشد و کنشگران اقتصادی تلاش بسیاری برای اقتصاد کشور انجام میدادند.
نسل کنشگران اقتصادی جدید کشور از لحاظ شخصیتی چه تفاوتی با نسل قدیمی دارند؟
در فضای رمانتیسم دهه ۴۰ ایران که روشنفکران مصرفگرایی را تقبیح میکردند، ایدههای صنعتگران ایران عمیقاً رئالیستی بود. برای آنان تئوری امپریالیسم اصلاً وجود نداشت. آنان به ناتوانیهای جامعه ایران آگاهی داشتند و به درستی میدانستند که این ناتوانیها را هیچ تخیلی نمیتواند پر کند. آنها در فکر این بودند که اگر قرار است با صنعتگر خارجی همراه و شریک شوند باید با بهترینها همراه شوند و اینچنین است که آقای برخوردار با توشیبا و جنرال موتورز همراه میشود و دیگران نیز همچنین.
بررسی سیر تاریخی کشور نشان میدهد که روز به روز اقتصاد دورنزا در میان کنشگران اقتصادی رنگ باخته است. اقتصاد درونزا همان فعالیتهایی بود که تاجران برای رونق تولید کشور و توسعه بخشهای مختلف اقتصادی انجام میدادند.