مدیریت ابزار توسعه یافتگی است
مدیریت ابزار توسعه یافتگی است

کانی مگ، جعفر گودرزی- به پدر علم مدیریت دولتی ایران شهرت دارد. آرامش و متانت در کردار و رفتارش موج می‌زند. اولین نشریه مدیریت دولتی در کشور به همت او منتشر شده تا نشریه «مدیریت امروز» سرآغاز ترجمه متون مدیریتی کشور باشد. دکتر سید مهدی الوانی پدر علم مدیریت دولتی ایران که همچنان دغدغه توسعه […]

کانی مگ، جعفر گودرزی- به پدر علم مدیریت دولتی ایران شهرت دارد. آرامش و متانت در کردار و رفتارش موج می‌زند. اولین نشریه مدیریت دولتی در کشور به همت او منتشر شده تا نشریه «مدیریت امروز» سرآغاز ترجمه متون مدیریتی کشور باشد. دکتر سید مهدی الوانی پدر علم مدیریت دولتی ایران که همچنان دغدغه توسعه یافتگی وطن دارد از این علم مهم و تاثیر گذار در مسیر رشد و توسعه اقتصاد کشور می‌گوید. در ادامه صحبت‌های وی را بخوانید.

آقای دکتر کمی از خودتان بگویید.

سال ۱۳۲۳در امیریه تهران به دنیا آمده‌ام. دوران ابتدایی را در دبستان دولتی بیهقی پشت سر گذاشتم. دوران متوسطه را هم در دبیرستان مروی گذراند. پس از آن به مدت دو سال به سپاه دانش پیوستم. پس از اتمام این دوره در رشته زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه  ملی آن زمان مشغول تحصیل شدم.

پس از دوره لیسانس، وارد  مقطع فوق لیسانس با گرایش مدیریت آموزش و پرورش در دانشگاه تهران شدم. در آنجا نیز  استادانی چون دکتر کاردان، دکتر سرمه، دکتر نیساری، دکتر برهان‌منش، دکتر شریفی و … حضور داشتند و من از کلاس درس آنها بسیار آموختم.  بر اساس علاقه و خواست قلبی مجددا  فوق لیسانس علوم اداری در دانشگاه تهران را خواندم. در زمان تحصیل این رشته از محضر اساتیدی چون  دکتر بشارت، دکتر اقتداری، دکتر صدقی، دکتر اکبری فیض بردم. در همین ایام کار خود را به صورت رسمی در وزارت کشاورزی به عنوان کارشناس بهبود روش‌ها آغاز کردم. از آنجایی که به تدریس علاقه بسیاری داشتم توسط دکترصادق پور به مرکز آموزش مدیریت دولتی که متولی آموزش مدیران است، منتقل و مربی آموزشی شدم. پس از مدتی نیز به سمت مدیر مرکز انتشارات مرکز آموزش مدیران دولت دست یافتم.

همانطور که اشاره کردم به رشته مدیریت دولتی علاقه بسیاری داشتم به همین دلیل هم به آمریکا سفر کردم و در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، فوق‌لیسانس و دکترای مدیریت دولتی را دریافت کردم. پس از عزیمت به آمریکا دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، فوق لیسانس و دکترای مدیریت دولتی گرفتم. در آنجا فیلسوفی بود به نام راموس( Ramos )که برزیلی تبار بود. برای درک مطالبش سعی وافر کردم. مقاله «نقد عقل ابزاری» بخشی از اثرات این استاد بر من بود.

خاطرم هست کلاس‌های این استاد در عمارت کوچکی که در کنار دانشگاه قرار داشت و او آنجا را کلبه می‌نامید، برگزار می‌شد. پیپ بزرگی داشت که دائم آن را روشن می کرد و در طول کلاس ضمن صحبت کردن آن را دود می‌کرد. نقد او از تئوری‌های بازاری و دیدگاه‌های تحصیلی و کمی، همواره در ذهن من بوده و هست.نکته دیگری که از کلاس ایشان بخاطر دارم، اداره کلاس تئوری‌های مدیریت به همراه استاد جوانی به نام نایگرو بود که بعد کتاب معروف مدیریت دولتی جدید را نوشت. این دو در کلاس با هم بحث و جدل می‌کردند و همه ما را به بحث فرا می‌خوانند و کلاس سه ساعته ما را پربار می‌کردند. وقتی به ایران بازگشتم. دوره دکترا در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران آغاز به کار کرد. قرار شد درس‌هایی را با دو استاد برگزار کنیم که چندان موفق نبود و در مقایسه با کلاس‌های آنجا موفقیت چندانی حاصل نشد. این موضوع به من یاد داد که ما برای کار گروهی آماده نیستیم حتی در دانشگاه و کار علمی.

 سال ۶۱ پس از دریافت دکتری مدیریت دولتی از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به ایران بازگشتم. در آن زمان نظام آموزشی کشور دست خوش تغییرات بسیاری شده بود. مرکز آموزش مدیران دولتی در در مجموعه‌ای به نام علوم اداری ادقام شده بود. به دلیل همین تغییرات صورت گرفته مرکز اجازه برگزاری دوره‌های بلند مدت  را نداشت. همین موضوع زمینه‌ای را ایجاد کرد تا به اتفاق چند نفر از دوستان دانشگاه علامه طباطبایی را احیا کردیم.

در سال ۱۳۵۸ با ادغام بیست و هفت دانشکده، آموزشگاه و مؤسسه آموزش عالی در تهران دو مجتمع آموزشی بزرگ به نام‌های مجتمع دانشگاهی ادبیات و علوم انسانی و مجتمع دانشگاهی علوم اداری و بازرگانی تأسیس شد. پس از پنج سال در سال ۱۳۶۳ این دو مجتمع ادغام شده و تحت عنوان دانشگاه علامه طباطبایی به حیات خود ادامه دادند.

دانشگاه علامه با هدف آموزش دوره‌های بلند مدت تاسیس شد؟

خیر. هدف، تأمین و پرورش نیروی انسانی متخصص مورد نیاز کشور در رشته‌هایی مانند مدیریت، حسابداری،‌ اقتصاد و از این قبیل بود. این دانشگاه در سال ۶۳ تاسیس شد.

نقش شما در تاسیس دانشگاه چه بود؟

من بیشتر برنامه ریزی درسی می‌کردم. مدتی هم رییس دانشکده حسابداری و مدیریت دانشگاه علامه طباطبایی و زمانی هم مدیر گروه مدیریت دولتی بودم. این دوران آغاز تالیف و ترجمه کتاب‌های بسیاری در حوزه مدیریت بود.

چند عنوان کتاب از شما وجود دارد؟  

بیش از ۴۰ عنوان کتاب در زمینه‌های مدیریتی تالیف و ترجمه کرده‌ام.  اولین کتابم را در سال ۵۱ ترجمه کردم. این کتاب مدیریت بر مبنای هدف نام دارد. مدیریت بر مبنای هدف  مدلی است که در آن زمان موضوع روز مدیریت دنیا بود. 

مدیریت بر مبنای هدف بر این موضوع تاکید داشت که مدیران هدف ها را  نباید به تنهایی تنظیم کنند. هدف یکسازمان باید با همراهی و همکاری تمامی اعضا انجام شود. اعضای سازمان باید در اجرا،‌ارزیابی و به نتیجه رساندن یکهدف تصمیم‌گیر و تاثیرگذار باشند.

در کتاب‌های دیگر هم سعی کردم دغدغه‌های مدیریت در کشور را پاسخ دهم. یکی از کتاب‌هایم که به چاپ ۵۳ رسیده« کتاب مدیریت عمومی» است. کتاب« مدیریت عمومی» با سر فصل هایی چون ۱-سیر تحولات نظریه های سازمان و مدیریت۲-برنامه ریزی جامع(استراتژیک)۳-سازماندهی۴- کنترل و نظارت سازمان۵-هدایت و رهبری سازمانی۶-ارتباطات سازمانی۷-تصمیم گیری۸-خلاقیت و نو آوری نوشته شده است. در تمام مدت تلاش کردم تا  کتاب مدیریت عمومی کتابی ساده برای درک مفاهیم مدیریت باشد. به عبارت بهتر مدیریت به زبان ساده است. این  کتاب ضرورتا  مختص کسانی که دوره‌های علمی مدیریت را طی کرده باشند، نیست.

به نظر شما مهمترین مشکل حوزه نشر کتاب‌های مدیریتی چیست؟

مشکلی که امروزه در زمینه نشر کتب مختلف به ویژه کتب سازمانی و مدیریت می‌بینیم، نبود فضای نقد در جامعه انتشاراتی کشور است، کتاب‌های بسیاری هر ساله در زمینه‌های مختلف به چاپ می‌رسد که بدون آنکه نقدی بر آن‌ها بشود روانه بازار می‌شوند و در چنین احوالی نباید انتظار داشت که کتب و مقالات منتشر شده، از کیفیت بالایی برخوردار باشند. در واقع کتب و مقالات مدیریت، ترجمه‌ها و تألیف‌ها روانه بازار می‌شوند؛ اما کمتر ارزیابی و بررسی دقیقی بر روی آن‌ها انجام نمی‌گیرد، به همین علت، بدون آنکه مؤلفان و مترجمان مسئولیت خاصی را متوجه خود بدانند به این کار ادامه می‌دهند.

می توان گفت که شما بنیان گذار دوره دکترای مدیریت در ایران هستید؟  

بنیان گذار نبودم. ما تلاش کردیم دوباره این دوره را به جریان بیندازیم. با توجه به اینکه برنامه مربوط به دوره دکترای مدیریت به سال‌های قبل از انقلاب باز می‌گشت باید برنامه تازه‌ای هم تدوین می‌شد. من و دکتر رضاییان و دکتر میرزایی برنامه‌ریزی دکترای مدیریت بر مبنای علم روز دنیا اما شرایط روز جامعه را انجام دادیم. برنامه‌ریزی برای این دوره از سال ۶۱ تا ۶۲ طول کشید. خوشبختانه برنامه درسی بر اساس روش‌های ده دانشگاه معتبر دنیا تدوین شد و با ملاکقرار دادن ده دانشگاه برتر دنیا یک دوره مدیریت مطابق با علم روز دنیا برنامه‌ریزی کردیم. در این دوره دانشجویان مدیریت را با هشت گرایش می‌آموختند؛ اما هنوز یک دوره تخصصی مدیریت وجود نداشت. زیرا ما تصور می‌کردیم هنوز زمان آن نرسیده که دوره‌هایی با رشته‌های مختلفی مانند مدیریت صنعتی، دولتی،‌بازرگانی و … راه‌اندازی شود.

چرا؟

در آن دوران مدرسان بسیار معدود بودند. اساتید تخصصی انگشت شمار بودند و نمی‌توانستیم رشته‌های تخصصی مدیریت را برگزار کنیم. کمبود اساتید به اندازه‌ای بود که گاهی یککلاس توسط دو استاد برگزار می‌شد تا مباحث کاملا به صورت علمی به دانش جویان تدریس شود.

از شاگردان آن دوره کسی را به یاد دارید؟

بیشتر شاگردان آن دوره امروز همه اساتید و دانش یارانی هستند که در دانشگاه‌های مختلف کشور تدریس می‌کنند. همزمان با راه‌اندازی دوره دکترای مدیریت در دانشگاه تهران دوره‌های بلند مدت آموزش مدیران را در مرکز آموزش مدیران پایه گذاری کردیم. این دوره‌ها با استقبال افراد بسیاری  رو به رو شد. در مرکز آموزش مدیران دولتی هم برنامه‌های مصوب دانشگاه تهران تدریس می‌شد و دقیقا معادل دکترای مدیریت دانشگاه تهران بود.

این دوره ها تاثیر مستقیم در عملکرد سیستم مدیریت دولتی داشت. این دوره دستاورد مهم دیگری داشت. دیگر دانشجویان برای دریافت دکترای مدیریت نیازی به عزیمت به خارج از کشور نداشتند. یکی دیگر از برنامه‌هایی که در همان سال‌ها به صورت جدی پیگیری می‌شد، راه‌اندازی دوره‌های دکترای تخصصی در رشته‌های مالی، حسابداری، ‌اقتصاد و … بود. البته این دوره‌ها با همکاری دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد و به تدریج رشته‌های تخصصی توانستند دوره دکترای را در کشور برگزار کنند. بیشتر برنامه‌های این دوره‌ها توسط اینجانب تنظیم شده است.

دکترای مدیریت دانشگاه تهران مطابق با دانشگاه‌های پیشرفته دنیا ۳۰ واحد درسی داشت. متاسفانه سال‌ها بعد این این دوره را به ۱۸ واحد تقلیل دادند که یک کار غیر علمی و بی‌اساس بود. در آن دوره تصور می‌کردند که گذراندن ۳۰ واحد درسی هزینه‌های بسیاری بر دوش دولت می‌گذارد و با کم کردن آن می‌توان در هزینه‌ها صرفه جویی کرد. من در آن دوران این حرکت را خیانت به علم مدیریت کشور می‌دانستم. تقلیل واحدهای آموزشی  یک ضربه به دانش مدیریت به خصوص در دوره دکترا بود. در هیچ یک از کشورهای توسعه یافته جهان دوره دکترا مدیریت با ۱۸ واحدبرگزار نمی‌شود. تنها دانشگاه‌های پژوهش محور هستند که دوره‌های خود را با ۱۸ واحد برگزار می‌کنند که از سطح علمی بسیار پایین‌تری نسبت به دانشگاه‌های معتبر  برخوردارند. مسیر توسعه یافتگی کشورها از ابزار قدرتمندی به عنوان مدیریت بهره می‌گیرد. نباید به دانش مدیریت در کشور خیانت می‌شد.

شما معتقدید که توسعه یافتگی ممکن نیست؛ مگر با داشتن مدیران با سواد و کار آمد. با توجه به روش‌های انتخاب مدیران تصمیم گیر و تصمیم ساز در کشور،‌ دانش مدیریت چگونه می‌تواند به سیستم اداری و دولتی کشور تزریق شود؟

توسعه هدف عمده همه کشورهاست و مدیریت ابزار توسعه یافتگی است. شما در زندگی روزمره  هم برای پیشبرد کارها نیاز دارید که یک برنامه مدیریتی اعمال کنید. بدیهی است که برای توسعه یافتگی باید برنامه‌ریزی داشته باشیم. مدیریت به زبان یعنی برنامه‌ریزی، سازماندهی و کنترل. در اینکه مدیریت ابزار توسعه است و اگر مدیریت  قوی نداشته باشیم در توسعه دچار مشکل می‌شویم، شکی وجود ندارد.  این یک امر بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد.

در مسیر توسعه یافتگی، کشورهایی موفق شدند که موضوع مدیریت را جدی گرفته‌اند و کشورهای عقب مانده‌اند که  تصور می‌کنند، مدیریت تخصصی نیست و همه می‌توانند کار مدیریت را انجام دهند. در کشورهای توسعه نیافته همه تصور می‌کنند، مدیریت بر مسند نشستن و فرمان دادن است. می‌توان این موضوع را مسئله اصلی مدیریت در کشور دانست.

مسئله مدیریت در کشور چیست؟  

یکی از پایه‌گذاران علم مدیریت در جهان معتقد است که«مدیریت چیزهایی که فکر می کنیم نیست. مدیریت یک دگرگونی در ذهن است و به آن انقلاب ذهنی است. باید در ذهن شما یک انقلابی ایجاد شود تا باور کنید موثرهستید. باید باور کنید که پیش برنده هستید.» مسئله مدیریت در کشورمان نبود همین باورهاست. دوره‌های مدیریتی بسیاری در کشور برگزار می شود؛ اما همگی زینتی هستند. باید در این دوره‌ها با دانشجویان بیاموزند ابزاری که در اختیار دارند عامل پیشرفت و توسعه یافتگی کشور است. ابزار مدیریت برای بهتر طی شدن مسیر و عبور از دوره توسعه نیافتگی است و تا زمانی که مدیران سفارشی کشور در شرایط غیر علمی و با گذراندان دوره‌های زینتی بر مسند مدیریت تکیه می‌زنند، مسیر توسعه یافتگی پرچالش باقی می‌ماند.

راهکار چیست؟

فرهنگسازی باور. همه مدیران تصور می کنند که فقط باید یکدوره را به عنوان مدیر طی کنند. وقتی باور به عنوان یک فرهنگ در جامعه ترویج شود مشکلات مرتفع می‌شود. باید همزمان با فرهنگسازی قدرت باور تقویت شود تا علم تئوریک مدیریت.

چرا آنچنان که باید مدیران ما به تاثیر اقدامات خود باور ندارند؟

در وهله اول وجود رانت است. همین موضوع باعث می‌شود که به اصول اقتصاد بیشتر از مدیریت توجه کنیم. توسعه یافتگی در واقع مجموعه‌ای یکپارچه است که مدیریت موتور محرک به شمار می‌رود. اقتصاد یکی از ابزارهایی است که باید در مسیر توسعه یافتگی آن را به کار گرفت. شرایط کنونی را می‌توان وضعیت اجحاف به علم مدیریت در کشور دانست.

اگر مدیران ما به دانش مجهز شودند این باورپذیری هم در ذهن آن‌ها شکل می‌گیرد؟

 باور پذیری که در ذهن ما به وجود می‌آید یک ویژگی فرهنگی است. یعنی از تجربه‌های محیطی می‌آموزیم و درکمی‌کنیم. کسی که مدیریت خوانده است و بر مسند مناسبی نشسته است حتما باید تفاوتی با کسی که دانش لازم برای مدیریت را ندارد، داشته باشد. وقتی دانشجویان و مدیران ما باور ندارند که رابطه‌ای میان علم و فرهنگ در جامعه وجود دارد، فرآیندهایی را به وجود می‌آورند که هیچ نقشی در توسعه ندارد. مدیران عالی ما مدیریت را باور نکرده‌اند و در انتصابات تنها چیزی که ناچیز گرفته شده است همان داشتن علم مدیریت است. درسی که به صورت سطحی به دانشجویان داده می‌شود علم مدیریت نیست و همین موضوع باعث می‌شود که نتیجه مدیریت بسیاری از افراد کاملا بر عکس باشد؛ اما به نظر من راه‌حل نجات علم مدیریت در شرایط کنونی راه‌اندازی نظام  مدیریت است.

من سالهاست به دنبال این بودم که یک نظام مدیریت راه‌اندازی کنم. یعنی کسی که مدیریت می آموزد باید شماره مدیریتی بگیرد و بر اساس آن مشخص شود که این فرد آمادگی اشغال سطحی از مدیریت را دارد. در این صورت هرکسی نمی‌تواند ادعای مدیریت داشته باشد. یکی از راه‌هایی که بتوانیم مدیریت را علمی‌تر کنیم نظام مدیریت را  مانند نظام پزشکی و مهندسی  و ..  استاندارد سازی کنیم. البته در قانون توسعه کسب و کار اشاره‌ای به نظام مشاوره  شده که ما از آن می‌خواهیم استفاده کنیم. به عنوان دلیل که اگر نظام مشاوره نوشته می‌شود باید نظام مدیریت هم نوشته شود. نظام مدیریت می‌تواند مشخص کند که هر کس بر اساس کدام شایستگی میز مدیریت را اشغال کرده است.

دستاورد این اتفاق چیست؟

برطرف کردن ضعف‌های خودباوری در میان مدیران. مدیران ما همیشه به دنبال این هستند که از تجربیات دیگران و تئوری‌های کشورهای دیگر استفاده کنند. بهره بردن از علم روز دنیا امری پسندیده است؛ اما باید شرایط جامعه هم در نظر گرفته شود. باید باور به علم مدیریت آمیخته شود. مشکل ما نبود خودباوری در جامعه است. به فرار مغزها در کشور توجه کنید. سالیانه هزینه‌های بسیاری در جامعه به دلیل ترک این افراد از بین می‌رود. ضعف سیستم‌های مدیریتی است که استعدادها را از شکوفا شدن دور می‌کند.