بازاندیشی اساسی در بررسی اقتصاد فقر
بازاندیشی اساسی در بررسی اقتصاد فقر

کانی مگ، محمد قهرمانی کوشان- اینکه چرا کشورهایی فقیرند و کشورهایی بیشترین حجم ثروت را در جهان به خود اختصاص داده‌اند، موضوعی است که  به یکی از بزرگترین سوالات اقتصاد فقر تبدیل شده است. در  روزهایی که تعریف توسعه روز به روز در کشورها رو به تغییر است و الگوهای توسعه یافتگی در فرهنگ ملل […]

کانی مگ، محمد قهرمانی کوشان- اینکه چرا کشورهایی فقیرند و کشورهایی بیشترین حجم ثروت را در جهان به خود اختصاص داده‌اند، موضوعی است که  به یکی از بزرگترین سوالات اقتصاد فقر تبدیل شده است. در  روزهایی که تعریف توسعه روز به روز در کشورها رو به تغییر است و الگوهای توسعه یافتگی در فرهنگ ملل دست خوش تغییرات جدی می‌شود، هنوز  کم نیستند کشورهایی که به دنبال ریشه‌یابی فقر و کم کردن آن در جامعه خود هستند. دیگر توسعه فقط به عنوان بیشتر شدن ثروت و یا رسیدن به شرایط مثبت اقتصادی در کشورها تعبیر نمی‌شود. گسترش و بسط مفهوم توسعه در جهان جدید به بخش  اقتصاد، اجتماع، سیاست، و فرهنگ پای گذاشته و این موضوع باعث درهم تنیدگی این بخش­ها شده است. رجحان توسعه در یک زمینه بر زمینه دیگر به نظر امری مشکل و در عین حال غیرضرور و نادرست می‌آید. به همین دلیل، بسیاری از نظریه‌پردازان علوم اجتماعی و اقتصادی بر این عقیده‌اند که توسعه اقتصادی با توسعه در دیگر زمینه‌ها نه تنها بی‌ارتباط نیست، بلکه پیوندی تنگاتنگ دارد. کتاب «اقتصاد فقر» نوشته «آبهجیت بنرجی» و «ایستر دوفلو» دو نویسنده مشهور هندی است که خوانندگان را با رویکر جهانی نسبت به مبارزه با فقر آشنا می­سازد. کتاب «اقتصاد فقر» از ده فصل تشکیل شده است که مهترین آنها عبارتند از ۱)مقدمه ای بر دوباره اندیشیدن۲)یک میلیارد گرسنه۳)سلامت۴)تحصیلات۵)پس انداز۶)کار آفرینی ۷)تامین مالی خرد ۸)اقتصاد سیاسی و …  این دو نویسنده هندی در فصل‌های مختلف کتاب پرسش‌هایی از قبیل اینکه چرا کودکان مناطق فقر نشین با وجود اینکه به مدرسه می‌روند؛ اما به سختی آموزش می‌بینند؟ آیا بیشتر شدن تعداد فرزندان در خانواده‌ها فقر را هم بیشتر می‌کند؟ سوالات متعددی در این زمینه مطرح شده است که نویسندگان این کتاب از مدل‌های رفتاری تصمیم‌گیری، توجه به محدودیت‌ها یاجتماعی و آزمایش‌های تصادفی برای پاسخ به آن بهره جسته­اند. این دو نویسنده برای یافتن پرسش‌ها نزدیک به ۱۵ سال با مردم فقیر در قاره‌های مختلف و مناطق مختلف جهان زندگی کرده‌اند هدف از این کار درک مسائل و مشکلات خاص مربوط  و فقرا و یافتن راه‌حل برای آن بود.  

کتاب «اقتصاد فقر» یک باز اندیشی اساسی در بررسی اقتصادی فقر بوده و پیشنهادهای کاملا عملی برای مسائل و مشکلات خاص مربوط به فقرا را  ارائه می‌کند. نویسندگان کتاب با سلسله تحقیقات و بررسی‌های به عمل آمده به دنبال این هستند که با تحلیل دقیق تعداد بسیار غنی از شواهد، شامل صدها آزمایش کنترل تصادفی شده را در رابطه با اقتصاد فقر نشان دهند. نویسندگان در تلاش هستند تا شواهدی ر ارائه کنند که نشان می‌دهد چرا فقرا با وجود داشتن اشتیاق و توانایی شبیه هر کس دیگر، زندگی کاملا متفاوتی پیدا می‌کنند.

نویسندگان کتاب «اقتصاد فقر» معتقدند که به مساله اساسی در سیاست‌های فقرزدا دارای کاستی‌هایی هستند. بیشتر این کاستی‌ها عواملی مانند ۱)ارزیابی کارایی سیاست‌های فقرزدا با شواهد با شواهد نا معتبر،‌غیر استوار،‌غیر کمی و اغلب با روش‌های تورش دار که سویه علیت را نمی‌تواند روشن کند۲)فهم نادرست مساله فقر با رویکرد کلان نگر (از بالا به پایین) بدون توجه به زندگی واقعی و رفتار علمی فقرا رویکرد جدید در اقتصاد توسعه یا راهکار نویسندگان برای حل این کاستی‌ها استفاده از سنجش‌های کنترلی تصادفی شده است. چرا که فراتر از نیت خیر به شواهد قوی نیاز داریم. ارزیابی کارآیی سیاست‌ها با استفاده از داده‌های خرد و شواهد تجربی رویکرد آزمونی( Experimental) که به خوبی می‌تواند سویه علیت را نشان دهد. تا پیش از این کتاب، بحث در مورد کمک جهانی به فقرا عموماً در دو قطب قرار داشت. در سمت چپ طیف، جفری ساکس، مدیر مؤسسه زمین در دانشگاه کلمبیا قرار دارد که اصلی‌ترین عامل فقیر ماندن فقرا را «دام فقر» می‌داند. به نظر او اگر کمک های جهانی بتواند آنها را از دام فقر بیرون بکشد، خود می‌توانند مسائل شان را حل کنند. در سمت راست طیف، ویلیام ایسترلی، استاد اقتصاد و… مدیر مرکز پژوهش های توسعه دانشگاه نیویورک استدلال می‌کند که مساله اصلی نه دام فقر بلکه خود کمک است که فرهنگ وابستگی ایجاد می‌کند، فقرا را فقیر نگه می‌دارد و آنها را از تنها مسیر واقعی به موفقیت، که بازار آزاد است، باز می‌دارد. چنان که بنرجی و دوفلو در یافته‌اند هر دو دیدگاه بیشتر به حدس و گمان متکی هستند تا شواهد دقیق علمی. بسیاری از هدایای خیرخواهانه، کمک‌های کلان جهانی و تلاش‌های بی‌شمار با نیت خیر برای از بین بردن فقر شکست خورده‌اند، همانطور که راه‌حل‌های بازار محور، مانند کاهش محدودیت های تجارت خارجی، نیز تأثیر محدودی داشته‌اند. نویسندگان کتاب برای دستیابی به صلح بر دوری جستن از دولت‌های سرکوبگر و درگیری داخلی تاکید می‌کنند. در نظر آنها مالیات‌های سهل الوصول، نه به مالیات‌های اندک بلکه به نظام مالیاتی با پذیرش عمومی گسترده اشاره دارد که مالیات‌ها را با هزینه‌ای معقول گردآوری می‌کند و نظام قضایی به نسبت خوب، دارای زیر ساخت‌های حقوقی است که می‌توان از اجرای قراردادها و حقوق مالکیت مطابق قانون پشتیبانی کند. آنها نشان می‌دهند کشورها معمولاً وقتی از هر سه پایه کامیابی بهره می‌برند که به نهادهای سیاسی منسجم شکل داده باشند تا منافع مشترک را ترویج دهند و تامین کالاهای عمومی را تضمین کنند. نبود منافع مشترک یا نهادهای سیاسی منسجم می‌تواند وجود خوشه‌های بسیار متفاوت توسعه را در دولت‌های آسیب پذیر تبیین کند؛ آنها که از فقر، خشونت و ظرفیت ضعیف دولتی به تنگ آمده‌اند.