کانی مگ، سیاوش پورعلی-یکی از نظریهپردازان توسعه معتقد است ایران با توجه به دانش بالای شهروندانی که میتوانند از عمیقتر شدن شکاف بین طبقات جامعه تا حدودی جلوگیری کنند ولی در مقابل این دولتها و حاکمیت است که هیچ برنامه مدونی برای توسعه و پیشرفت کشور ندارد. او همچنین با تذکری میگوید اگر وضعیت همینطوری ادامه داشته باشد تنها پسلرزهای میتواند گسلهای طبقاتی را فعال کند که پس از آن نمیتوان چیزی را پیشبینی کرد.
کمال اطهاری، نظریهپرداز و تئوریسین مسایل مربوط به توسعه جوامع در پاسخ به این سوال که مهمترین راهکاری که باعث «توسعه» یک کشوری مانند ایران میشود چیست، میگوید: «یکی از نکات مهمی که باید در بحث توسعه به آن توجه کرد «دانش» است. باتوجه به اینکه دانش یکی از ارکان مهم توسعه محسوب میشود در عین حال دستیابی به آن هم بسیار سخت است. باید اینطور ترجمه کنیم که راه توسعه از دانش عبور میکند. متاسفانه با شرایطی که در این روزهای بر فضای کشور حاکم است باید بگوییم که دسترسی به این دانشی که باید ما را به جلو حرکت بدهد هر روز کمیابتر میشود و این نشان دهنده آن است که ما در جهت عکس توسعه در حال حرکت هستیم. در این بین باید به این نکته هم اشاره کنم که این عقب ماندگی و عدم در دسترس بودن دانش موضوعی است که ما باید سالها و حتی دهههای پیش به آن میاندیشیدیم تا در چنین شرایطی قرار نگیرم. سیاستهای غلط گذشته باعث چنین وضعیتی شده است که نه راه پس داریم و نه راه پیش و همان برنامهای که در سالهای پیش به آن برنامه توسعه میگفتند هم در دسترس نیست و از اهداف کلان هم فاصله زیادی گرفتهایم.»
بی دانشی؛ سد توسعهای کشور است
این نظریه پرداز با انتقاد از عدم سیاستگذاری توسط دولتمردان و تئورسینهایی که بدون اتکا به دانش قصد دارند کشور را به سمت توسعه ببرند، ادامه میدهد: « اگر بخواهیم به پروژههای مختلفی که در کشور بهنام توسعه آغاز شده است نگاهی بکنیم میبینیم که کار اصولی و زیربنایی که با اتکا بر «دانش توسعه» شکل گرفته باشد وجود ندارد و همین مورد به تنهایی میتواند جواب سوالات شما را در مورد برنامه کشور برای توسعه را بدهد. با ابراز تاسف باید بگوییم که در وضعیتی که سایر کشورها حتی در وضعیت اپیدمی بیماری کرونا برنامههای توسعه خود را متوقف نکردهاند عدهای در کشور بر یکدست بودن دولت تاکید دارند. موردی که نهتنها نمیتوان گره مشکلات ما را باز کند بلکه باعث سردرگمی جامعه هم میشود. مشکل اصلی اینکه چرا ما نمیتوانیم راه توسعه را هموار کنیم «بیدانشی» است.»
اطهاری در پاسخ به این سوال که جامعه ایران در برابر توسعه کشور چه وظیفهای بر عهده دارد و آیا توانسته در این مورد به نتیجهای برسد، خاطرنشان میکند: «باتوجه به اینکه در سالهای اخیر از نظر اقتصادی بین شهروندان ایران و بهخصوص طبقات جامعه شکاف به وجود آمده است ولی این نکته بسیار مهم است که باید به آن اشاره کنیم که طبقه متوسط ایران همواره تلاش کرده است که ارتباط خود را با طبقات پایینی حفظ کند. در این جا باید بگوییم که خوشبختانه طبقه متوسط ایران رفتارهای بسیار آگاهانه از خود نشان میدهد که حتی نمونه آن را در اروپایی که در جنگ جهانی دوم در چنگال فاشیست بود هم نمیبینیم. در اروپای آن زمان طبقه متوسط نتوانست طبقه کارگر جامعه را به سوی خود بکشناند ولی ما در ایران میبینیم که در بسیاری مواقع طبقات متوسط جامعه با طبقات پایین ارتباط نزدیکی دارند. تجربه تاریخیای که مردم جامعه ما از دوران مشروطه به این سو سینه به سینه به هم منتقل کردهاند شهروندان را به صورت منسجم در کنارهم نگاه داشته است اما از آنجا که دولتها در ادوار گذشته نتوانستهاند یک «دولت توسعهبخش» باشند و برای جامعه الگوی برای توسعهبخشی ایجاد کنند ما هر روز از دانشی که برای توسعه نیاز است دور میشویم. در این بین باید بگوییم که روشنفکران مدعی ایرانی هم هیچگاه نتوانستند الگویی برای پیشرفت و توسعه ایران عرضه کنند.»
عمیق شدن شکاف طبقاتی گسل اجتماعی ایجاد میکند
این تئوریسین با تذکری در مورد عمیقتر شدن شکاف طبقاتی در جامعه و فاصله گرفتن از رفتن به سمت توسعه، میگوید: «سالهاست که جامعه شناسان و کارشناسان اقتصادی ایران از ایجاد گُسل در بین طبقات جامعه صحبت میکنند وکوچکترین لرزهای میتواند این گُسلها را فعال کند و جامعه به چند قطب مختلف تبدیل بشود و حتی به تجزیه هم منجرب خواهد شد. در این بین برخی هم منتظر این واقعه هستند که از وضعیت موجود کمال سوءاستفاده را بکنند مانند چیزی که ما در کشورهای همسایه خود میبینیم که چطور با ورودشان این کشورها را تکه پاره کردند. موضوعی که اگر ما حداقل برنامهای برای توسعه داشتیم شاید این نگرانیها هرگز وجود نداشت و حالا نگران فاصله طبقاتی اینچنین در جامعه نبودیم.»
او با اشاره به انتظارات اصلی شهروندان از دولتهایی که یکی پس از دیگری بر روی کار میآیند، ادامه میدهد: «در همه جای جهان شهروندان تنها به این دلیل دولتها را انتخاب میکنند که میخواهند سرعت توسعه کشورشان افزایش داشته باشد و در طول دههها جامعه مدنی هم این انتخاب را روشی برای ادامه مسیر توسعه خود میدانند ولی به شرط آنکه این دولتها برنامهای برای توسعه بخشی جامعه داشته باشند. بهعنوان مثال میتوانیم در این مورد به کشورهای آسیای شرقی از جمله چین اشاره کنیم که با یک الگوی اصولی اصلاحات اقتصادی خود را از روستاها آغاز کردند و حالا بر بام اقتصاد جهان ایستادهاند. آنها به روستاییان اجازه دادند در قالب تعاونیها که برایشان تشکیل دادند فعالیت اقتصادی داشته باشند و برای آنها برنامه و نقشه راه ترسیم کردند تا با سرعت بیشتر در مسیر توسعه حرکت کنند نه اینکه کارگرانشان به دلیل عقب ماندن حقوقها دست به تجمع بزنند و هیچکس به فکر توسعه هم نباشد.»
داشتن اقتصاد پویا نیاز امروز کشور است
این نظریهپرداز در پاسخ به این سوال که راهکار توسعه برای شرایط کنونی ایران چیست ادامه میدهد: « توجه داشته باشید که در اولین قدم حاکمیت باید برای بهبود وضعیت کشور یک الگوی متناسب با وضعیت کنونی برای جامعه داشته باشد. مسوولان ما باید بدانند که قدرت نظامی شرط بقای جامعه نیست و شهروندان برای ادامه زندگی به یک اقتصاد پویا نیاز دارند. اگر با بیبرنامهگی فرصتها را یک به یک از دست بدهیم به جای دوران طلایی توسعه وارد دوره زوال خواهیم شد که در ادامه میتوانیم شاهد اتفاقات عجیبی که تاکنون تجربه نکردهایم باشیم که حتی پیشبینی آن هم بسیار سخت است و آن چیزی که تا این لحظه قابل مشاهده است هیچ دولتی تاکنون در ایران برنامه مدونی برای توسعه کشور نداشته است چیزی که شاید پس اتمام دوران دولت کنونی هم به آن اشاره کنیم.»
اطهاری در پایان شاخصهای یک کشور در حال توسعه را برمیشمرد و میگوید: «در این مورد باید بگوییم که یک دولت توسعهبخش باید دارای یک الگو و مدل برای توسعهبخشی جامعه داشته باشد که اولین اولویت آن این است که این برنامه باید بسیار پخته و کامل و متکی بر دانش باشد و برای همه طبقات جامعه هم قابل استفاده باشد و از همه اینها مهمتر باید نحوه تلفیق برنامه و بازار در آن برای رسیدن به هدفی بلند مدت مشخص شده باشد ولی اینکه ترکیببندی چگونه باشد باید با بحث و گفتوگوی روشنفکران جامعه مدنی از بورژوازی گرفته تا مزدبگیران و … به نتیجه رسید. باید همه نهادهای مدنی، تشکلها، روشنفکران، اقتصاددانها و ذینفعان درباره الگوی توسعه نظر بدهند و در مورد آن گفتوگو کنند تا بتوانیم به آیندهای که قرار است در آن جزو کشورهای توسعه یافته باشیم قرار بگیرم.