شتاب فناوری، خطر واژگونی در جاده‌ی توسعه
شتاب فناوری، خطر واژگونی در جاده‌ی توسعه
حرکت در مسیر توسعه پایدار و همچنین توجه ویژه به فعالیت‌های دانش‌بنیان و تحولات دیجیتال در حالی به دغدغه فعالان صنعتی کشور تبدیل شده است که به نظر می‌رسد برخی شاخص‌های این دو روند به موازات یکدیگر حرکت نمی‌کنند.

تحول دیجیتال نیازمند نیروهای متخصصی‌ست که باید هم‌اکنون و طی سال‌های آینده در چرخه‌ی اقتصاد حضور داشته باشند اما کاهش روزافزون رفاه عمومی مردم و فشار روانی ناشی از آن، اثر سوء «فقر» بر کیفیت یادگیری، هزینه‌ی بالای آموزش‌های تخصصی و نابرابری در میزان دسترسی به آموزش‌های باکیفیت، عملاً گود بازی را از حضور قشر کم‌درآمد و نیز ساکن در مناطق کمتر توسعه‌یافته و محروم خالی می‌کند؛ درحالی‌که یکی از شاخص‌های ویژه برای سنجش حرکت در مسیر توسعه پایدار، توجه به کاهش فقر و نابرابری و دسترسی همگانی به آموزش است.

آینده‌ی دنیا، خواه‌ناخواه با توسعه‌ی روزافزون فناوری گره خورده است و نمی‌توان به موجی که همه‌ی صنایع را در بر گرفته و بیش از این نیز خواهد گرفت، بی‌توجه بود اما پرسش اصلی این است که چه اقداماتی برای تعادل سرعت پیش‌روی هر یک از این روندها صورت گرفته است؟ دولت و بخش خصوصی، هر یک چه نقشی دارند؟ آیا ما به سمت دنیایی در حرکتیم که روز به روز به نابرابری‌ها دامن می‌زند یا اینکه «توسعه پایدار» به معنای واقعی آن را هدف گرفته است؟

در خلال انقلاب‌های صنعتی که موجب پدیدارشدن صنایع فولادی شد، موجی از اعتراضات آهنگران و کارگرانی که به شکل سنتی فعالیت می‌کردند و این سونامی جدید صنعتی‌شدن را تهدیدی برای کسب‌وکار خود می‌دیدند، شکل گرفت؛ حالا در تحول دیجیتال ما با چیزی فراتر از یادگیری دستگاه‌های نوظهور فولادسازی آن زمان مواجهیم.

صنایع ما روزبه‌روز به لحاظ فناوری پیشرفت می‌کنند و دغدغه‌ی مدیران صنعتی نیز علاوه بر مسائلی که به طور روزمره با آن مواجهند، به سمت کاهش چشمگیر نیروی متخصص نیز میل کرده است.

ما برای همسو شدن با روندهای جهانی شتاب‌زده‌ایم، درحالی‌که هنوز نه تنها آموزش جدی برای نیروهای متخصص در آینده را شروع نکرده‌ایم، بلکه برنامه‌ی مشخص و اقناع‌کننده‌ای نیز برای جلوگیری از تاثیرات منفی اجتماعی انقلاب‌های صنعتی فعلی و پیش رو نداریم.

ما نمی‌توانیم از توسعه‌ی پایدار حرف بزنیم؛ درحالی‌که هنوز در گوشه‌وکنار شهرهای بزرگ و همچنین در استان‌های کمتر توسعه‌یافته و محروم، تعداد زیادی افراد با دغدغه‌ی امور معیشتی روزگارشان را سپری می‌کنند و هنوز نه تنها نمی‌توانند در رویاهایشان حضور در سیستم‌های فوق هوشمند صنعتی را تصور کنند، بلکه اصلاً نمی‌دانند از چه حرف می‌زنیم.

در دنیایی که مردمش شتاب‌زده در قوانین عرضه و تقاضای اقتصادی بهم پیچیده بودند و نظام سرمایه‌داری عملاً فرمانِ اقتصادی را در دست داشت و صورت‌های مالی شرکت‌های غول صنعتی و فناوری قدرت تاثیرگذاری کشورها را بالا و پایین می‌برد، بعضی‌ها به این رسیدند که یک جای کار می‌لنگد و با این فرمان نمی‌شود ادامه داد و تابلوی «از سرعت خود بکاهید» را در دست گرفتند تا دمی به آن چه باید، بیندیشیم.

اصطلاح توسعه پایدار  که از سال ۱۹۷۰ وارد ادبیات محیط زیستی شد و از سال ۱۹۸۷ دستورالعمل‌هایی برای نیل به آن در فعالیت‌های اقتصادی تدوین و ارائه شد، اکنون به یکی از پرکاربردترین عبارات در سخنرانی‌ها و اعلام مواضع تبدیل شده است و اکثر بنگاه‌های اقتصادی در تلاشند در رقابتِ بیشترین استفاده از آن در صحبت‌ها و گزارش‌های خود، گوی سبقت را از دیگران بربایند اما باید دید چه اقداماتی در راستای تحقق‌بخشی به آن صورت گرفته است؟

به لحاظ اخلاقی و انسانی، کاهش نابرابری و فقر و دسترسی به آموزش باکیفیت شاید از مهمترین ابزار توسعه پایدار باشد که نیل به آن نیازمند ملاحظات ویژه در برنامه‌ریزی‌های اقتصادی ماست و چیزی فراتر از «تیتر یک رسانه‌ها شدن» را می‌طلبد.

ساقی نبی لو