کانی مگ، فهیمه اکبری صحت- الگوهای مختلفی در مدیریت پروژه ه وجود دارند که به فراخور حوزههای موضوعی و الزامات اجرایی هر پروژه مورد استفاده قرار میگیرند. دکتر حسین ایرانمنش پدر علم مدیریت پروژه کشورمان،از نیازهای دنیای جدید به مدیریت پروژه و نقش آن در کمپانیهای موج چهارمی میگوید.
دلیل اهمیت مدیریت پروژه در انقلاب صنعتی چهارم چیست؟
دنیای امروز به یک دنیای کاملاً رقابتی تبدیلشده است. میزان رقابت نسبت به دهههای گذشته چندین برابر شده که از مجموعه عوامل نشأت میگیرد. یکی از مهمترین عوامل اینترنت است. اطلاعات، خدمات و تمامی ملزومات موردنیاز بهراحتی از طریق اینترنت در اختیار مخاطبان قرار میگیرد. به همین دلیل مرزها و بازارها درهمشکسته شده است. بازارها دیگر منطقهای نبوده و در حال جهانیشدن هستند. برداشته شدن سدها و مرزهای جهانی برای کشورهایی که عضو سازمان تجارت جهانی هستند فضای تازهای در کسبوکار و توسعه اقتصادی ایجاد میکند. بازی تجارت جهانی شده و درنتیجه رقابت براثر این عوامل تشدید شده و مشتری قدرت تصمیمگیری بیشتری پیداکرده است. این موضوع باعث شده کسانی در بازار زنده بمانند که توانایی ارائه محصول جدید و خدمات جدید و بهتری را داشته باشد. یعنی گذر از موج سوم به موج چهارم. به کمپانیهای بزرگ تولیدکننده موبایل دقت کنید هرروز یک محصول جدید رونمایی میکنند. این کار برای تفریح نیست بلکه برای ماندن در بازار مجبور هستند که محصولات خود را هرروز ارتقاء داده و بهروزرسانی کنند. یعنی در شرایط کنونی یک اجبار برای تازه بودن و نوآوری وجود دارد. بررسی این مسائل نشان میدهد که حیات و بقاء یک کمپانی به میزان بهروز بودن محصولات و خدمات و قدرت خلاقیت آن بستگی دارد و کمپانیها و شرکتها نمیتوانند مانند گذشته امور خود را بهروزمرگی سپری کنند. درنتیجه باید با تعریف پروژههای پیاپی حیات خود را تداوم بخشند.
منظور از پروژه چیست؟
پروژه در این نگاه یعنی مجموعهای از فعالیتها که منجر به تولید محصول یا خدمت جدید میشود. محصول و یا خدمتی که تاکنون وجود نداشته است. در یک تعریف بسیار عمومی به مجموع فعالیتهای موقتی برای تحقق یک محصول و یا هدف در یک دامنه زمانی محدود و مشخص را پروژه میگویند؛ بنابراین موضوع، اگر یک سازمان پروژه محور نباشد، حتماً از بین میرود. دوره عمر محصولات کوتاه و کوتاهتر میشود، البته این ویژگی موج چهارم است. کشورمان در دسته کشورهای درحالتوسعهای است که با داشتن منابع فراوان توانایی استفاده صحیح از این منابع را ندارد. بهعنوانمثال در صنعت نفت و گاز، ایران چهارمین کشور غنی گاز است و ۱۸درصد گاز جهان را به خود اختصاص داده است. بر اساس ترازنامه ا انرژی موسسه انرژی وزارت نفت، ایران رتبه اول درمجموع ذخایر نفت و گاز جهان را دارد. چنین کشوری بهشدت نیازمند پروژههای توسعهای است که بتواند از این ذخایر استفاده کند. از اینکه بگذریم بسیاری از نیازهای جامعه ما با رشد جمعیتی پاسخ مناسب داده نشده است.اینها همه موجب میشود بحث پروژه که شریان اصلی توسعه کشور است روزبهروز نیاز بیشتری به مدیریت بهتر آن احساس شود. بررسی وضعیت پروژهها در ایران نشان میدهد که بیشتر پروژهها در مدتزمان بسیار طولانی انجامشده است. در حوزه صنایع نفت و گاز،کشورهای همسایه، سرمایهگذاریهای جدی روی توسعه میدانها نفتی و تجهیزات آن انجام میدهند و با بهرهگیری از فناوری سهم بیشتری از این میدانها میبرند.
این خلأ فناوری در کشور را نشان میدهد؟
ضعف مدیریت پروژه در سطح خرد و ملی. در سطح خرد مدیریت هماهنگ اجزا و تدارکات و عملیات اجرایی پروژه و در حد کلان زیرساختهایی مثل بخش گمرکات، تدارکات محصول و زیرساختهایی که در کشور باید هماهنگ باهم کار کنند تا محصول پروژه بهموقع بهرهبرداری برسد. در حقیقت شاهبیت داستان چیزی به نام مدیریت کارآمد است.عنصر مدیریت را اگر توجه نکنیم و اگر دانش آن را نداشته باشیم تحقق توسعه در زمان منطقی ممکن نیست. در تعریف مدیریت پروژه آمده است که بهکارگیری دانش مهارت و تکنیک برای تحقق اهداف پروژه یک لازمه به شمار میرود. یعنی بایستی هم دانش مدیریت را داشته باشیم هم مهارتهای لازمه و تکنیکهای آنکه در مدلهای مختلف وجود دارد را دورهم جمع کنیم. در صنعت نفت ما دارای بالاترین ذخایر نفت و گاز هستیم؛ اما همین مشکلات مدیریتی باعث بهرهوری پایین در بهرهبرداری از این منابع شده است. بهعنوانمثال کشور فرانسه اصلاً نفت ندارد اما کمپانی توتال بهعنوان یک شرکت بزرگ و مهم عظیمترین پروژههای نفتی جهان را اجرا میکند! این نشان میدهد، داشتن منابع بدون مدیریت صحیح املا شبیه عالم بیعمل است! در کشورمان پروژههای متعددی در حوزه نفت انجامشده؛ اما تعداد کمی از این زمینهها صاحب فناوری شدهایم، این نشان میدهد که مدیریت پروژه نتوانسته دانش، بومیسازی دانش، استفاده از تکنیکها و … را در فرآیندهای اجرا داشته باشد. چندین بار صنایع مختلفی در کشورمان راهاندازی شده؛ اما مهندسان داخلی همچنان قادر به راهاندازی کارخانهها مشابه نیستند. این اشکال را باید در مدیریت پروژه ببینیم. مسائل به وجود آمده باعث شد که بحث مدیریت پروژه موردتوجه دانشگاهی قرار بگیرد.
در صحبتهای خود به نبود دانش کافی و توان اجرایی مهندسان داخلی اشاره داشتید، چگونه میتوان این دانش را دریافت و آن را بومی کرد؟
واقعیت این است که فرآیند بومیسازی دانش یک اصل در کمپانیهای بزرگ جهان به شمار میرود. شرکت پتروناس مالزی اکنون یک کمپانی قدرتمند جهانی نوظهور است این شرکت در یک فرآیندی در کنار کمپانیهای معتبر جهانی کارکرده است. قطعاً توتال در ارتقاء پتروناس نقش داشته است. مهندسان مالزیایی با دریافت دانش موردنیاز در کنار شرکا خارجی خود طی یک فرآیند نظامند آن را بومیسازی کردهاند. بههرحال باید با تکیهبر منابع داخلی بادید جهانی رفتار کنیم و فناوری را بومیکنیم. این موضوع نکتهای است که باید در مدیریت پروژه و مدلهای قراردادی موردتوجه قرار گیرد.
کمی در مورد تاریخچه مدیریت پروژه در ایران بگویید؟
چند سالی است که موضوع مدیریت پروژه موردتوجه قرارگرفته است.درگذشته حوزه مدیریت پروژه به شکل سنتی زیرمجموعهای از مهندسی عمران قلمداد میشد. مهندسی عمران هم سابقه طولانی در کشورمان دارد. البته کشور ما سابقه طولانی در اجرای پروژههای موفق دارد. تخت جمشید و پاسارگاد و … نشانههایی از پروژههای بزرگ هستند. واقعاً جای سؤال دارد که با تکنولوژیهای آن زمان چطور این بناها درستشده است. بهعنوانمثال در ساخت تخت جمشید برنامه اجرایی در الواحی به نام کارنامک درجشده و این نشان میدهد کشور ما از حیث تاریخی در ساخت پروژههای عظیم موفق بوده است. در سال ۱۳۱۳ در دارالفنون رشته راه ساختمان را داشتیم؛ اما رشتهای به نام مدیریت پروژه و ساخت وجود نداشته است. مدیریت پروژه بهعنوان یک دیسیپلین بینالمللی در سال ۱۹۷۰ رشته مدیریت ساخت به وجود میآید. در ایران هم مدیریت پروژه و ساخت قدمت چندانی ندارد. بحث مدیریت ساخت که زیرمجموعه عمران است حدود ۲۵ سال قبل شکلگرفته است. درروند تکاملی مدیریت پروژه مشخص شد که دید نتیجه گرا باید به دید فرآیند گرا تغییر یابد. به این صورت که یک مفهومی به نام کنترل کیفیت وجود داشت که استانداردها را اندازه میگرفت. در این فرآیند مشخص میشد محصول ویژگیهای لازم را دارد یا خیر. پس از مدتی این موضوع مطرح شد که ما نمیتوانیم محصول کیفی داشته باشیم مگر اینکه فرآیندهای انجام کار مانند خرید مواد و غیر آن نیز کیفی باشد. این شد که نگاه کیفیت جامع و دید فرآیند گرا به وجود آمد و استانداردهای کیفیت جامع شکل گرفت. اولین حرکتی که در سطح جهانی برای ایجاد نگاه فرآیند گرا و حرفهایسازی مدیریت پروژه انجام شد، تشکیل انجمن مدیریت پروژه در کشور آمریکا بود. این اتفاق در سال ۱۹۹۵ یا ۱۹۹۶ بود. این انجمن برای اولین بار استانداردی برای مدیریت دانش پروژه را تعریف کرد و ۹ حوزه را در آن مشخص کرد یعنی در یک پروژه چه روالها و رویههایی باید شکل بگیرد و برای آن استاندارد معرفی شود. بعداً اروپاییها نیز استاندارد دیگری تعریف کردند که آن نیز نگاه فرآیند گرا داشت. بافاصله کوتاهی این استانداردها ترجمه و وارد کشور شد و انجمنهای مختلفی روی آن تمرکز کردند. این مطالب به حوزه مهندسی صنایع نزدیکتر بود تا مهندسی عمران درنتیجه دانشکدههای صنایع بیشتری در این حوزه فعال شدند. چند سالی است که مدیریت پروژه در بخش مهندسی صنایع فعالشده است. اولین رشته مدیریت پروژه بعد از مدیریت ساخت در دانشکدههای صنایع شکل گرفت و یکرشته بهعنوان مدیریت پروژه گرایش نفت و گاز در سال ۹۳ برای اولین بار در دفترچه کنکور عنوان شد. به فاصله کوتاهی در دیسیپلین مهندسی صنایع بهعنوان یک گرایش معرفی شد. قبل از آن بهعنوان دیسیپلین نبوده و بهعنوان یک درس در مقطع کارشناسی و ارشد تدریس میشد و معطوف به معرفی استاندارها و تحلیل ریسک، تدارکات و بازرگانی و سایر ابعاد پروژه. در حوزههای حرفهای هم انجمن حرفهای مدیریت پروژه در ایران تشکیلشده است و تلاش میشود نیروی انسانی تربیت کند. مدیریت پروژه در جهان تکامل خوبی پیداکرده است؛ اما در کشورمان مانند یک طفل نوپا است.
چرا؟
چون هدایت اجزاء، قرار دادن بخشها در کنار هم ساماندهی مناسب، نظارت کافی، ابزارهای مناسب و … نیازمند مهارت و دانش کافی است که عموماً وجود ندارد و فراگیری آن زمانبر است. در مدیریت پروژه بهکارگیری دانش، مهارت و ابزار یک الزام به شمار میرود. ابزارها امروزه توسعه پیداکرده است. روندها مثبت شده؛ اما مدیریت پروژه در ایران هنوز نیاز به تلاش بیشتری دارد.
به نظر شما موقعیت مدیریت پروژه در کشورمان چگونه است؟
سیگنالهایی که دریافت میکنیم بد نیست اگرچه هنوز هم بهعنوان رشته مستقل شناخته نمیشود؛ اما دانشگاهها به آن توجه دارند.اگر کشور بخواهد توسعه پیدا کند. مؤسسات آموزشی آزاد و حرفهای میتوانند، نقشآفرینی کنند. در دانشگاههای ما دیوار سنگینی بین رشتههای مدیریت و فنی وجود دارد که عبور از این دیوارها کار آسانی نیست. رشتههایی مانند مدیریت پروژه که بینرشتهای هستند کمی گرفتاری در وزارت علوم دارند. الان علوم بینرشتهای در جهان در دسته مهمترین و بهترین رشتههای قرار دارد. در ساختار وزارت علوم یک تعریف جدا دارند، نمیتوانند این موضوعات بهخوبی شکلگرفته و پشتیبانی شوند. این ساختار در دانشگاهها هم وجود دارد. هر رشتهای بهشدت از حوزه خودش صیانت میکنند. انقلاب صنعتی چهارم بر پایه دانشهای بینرشتهای شکل میگیرد. نسل جوان کشور در دانشگاهها تربیت میشوند باید شایستگیهای لازمه را داشته باشد یکی از علوم بینرشتهای که از این موضوع رنج میبرد مدیریت پروژه است.
وقتی از انقلاب چهارم حرف میزنیم اصل فناوری و فناوری در تولید یک محصول حرف اول را میزند اگر این ابزارها را نداشته باشیم قطعاً محصول موج دومی تولید میشود. وقتی به سازمان تجارت جهانی بپیوندیم مردم واقعیت یک محصول موج چهارمی را درک کنند رقابت برای محصولات موج چهارمی دچار سختی بسیاری میشود. چگونه میتوانیم مدیریت را با فناوری و موج چهارم ترکیب کنیم؟در حال حاضر بسیاری از کمپانیهای قدرتمند و بزرگ جهان برونسپاری را در دستور کار خود قرار داده و تولید محصول را برونسپاری میکنند. وقتی موفقیت در گرو برونسپاری است، مدیریت پروژه چه جایگاهی دارد؟
اصل مدیریت پروژه همین عنصر هماهنگی و قرارداد درست بستن است. روندها به سمت برونسپاری برود. شما باید بتوانید یک کار را صحیح خرد کنید، شرح کار بدهید، پیمانکار مناسب پیدا کنید، اجزاء مختلف را نظارت درست و دقیق کنید. این اجزاء مختلف باهم هماهنگ باشند بهموقع این محصولات و زیرمجموعه دریافت شوند این کار بزرگی است. کشورهای توسعهیافته صاحب فناوری هستند که چطور پروژه را مدیریت کنند. امروزه مفهومی به نام جمع سپاری مطرحشده است و عنوان میکند چطور بتوانیم از توانمندیهای مشتری، جامعه و …استفاده کنیم. شاید شما باور نکنید؛ اما بزرگترین دایره المعارف دنیا ویکیپدیا است که با کادری زیر ۳۰ نفر اداره میشود. اینکه ما از توان مشتری و جامعه چطور استفاده کنیم که در اجزاء محصول درگیر باشند، مهم است. مرزها اصولاً درهمشکسته شده سازمان با مشتریان و تأمینکنندگان ارتباط نزدیک دارد. دوره عبور از برونسپاری و دوره جمع سپاری فرا رسیده است و ما هم باید بتوانیم از توان جمعی خود برای توسعه بهره بگیریم.
در حال حاضر مهمترین ابزارهای مدیریت پروژه چیست؟
پس از معرفی و بهکارگیری گسترده ابزارهای کلاسیک مدیریت پروژه شامل گانت چارت، تکنیک ارزش کسبشده، روشهای مختلف زمانبندی و … موج جدیدی از ابزارهای بهصورت هوشمند در این حوزه مطرح شد. این ابزارها معمولاً بهمنظور بهبود ابزارهای کلاسیک مدیریت پروژه ایجاد و به کار گرفته میشود. تحقیقات نشان میدهد که در خصوص استفاده از ابزارهای هوشمند در حوزه مدیریت دانش ابزارهایی مانند ابزارهای فازی،الگوریتم ژنتیک و شبکههای عصبی دارای بیشترین فراوانی هستند.
مهمترین شاخههای دانش هوش مصنوعی کدام هستند؟
برای دستهبندی دانش و ابزارهای هوش مصنوعی چارچوب جامع و موردتوافقی وجود ندارد و سیستمهای خبره،شبکههای عصبی، تکنیکهای جستجو و الگوریتم ژنتیک بهعنوان شاخههای هوش مصنوعی قلمداد میشوند؛ اما برخی از روشهای فرا ابتکاری یا آماری با شک و شبهه بهعنوان یک ابزار هوشمند معرفیشدهاند. یکی از زیر بخشهای مهم هوش مصنوعی سیستمهای مبتنی بر دانش به شمار میرود. از هر سیستم مبتنی بر دانش حداقل دو نقش اصلی ذخیرهسازی دانش و استفاده از آن مورد انتظار است. این دو نقش توسط دو پودمان دانش و کنترل انجام میشود. سیستمهای خبره یکی دیگر از شاخههای دانش هوش مصنوعی هستند. هدف اصلی از ایجاد آنها ارائه مشاوره مانند انسان در یک حوزه تخصصی است. معمولاً دانش در قالب قوانین در سیستم تعریفشدهاند و سیستم پس از پرسیدن یک سری سؤالات از کاربر به وی راهنمایی یا توصیه میکند. هوش محاسباتی یکی دیگر از این شاخصها است با مکانیسمهایی سروکار دارد دارای یک یا چند مورد از این تواناییهای یادگیری سازگاری با موقعیتهای جدید، تعمیم دادن، خلاصهسازی، کشف کردن و ارتباط دادن باشد. مهمترین زیرشاخههای هوش مصنوعی شامل شبکههای عصبی الگوریتمهای تکاملی و هوش محاسباتی گروهی و سیستمهای ایمنی مصنوعی است. تحقیقات نشان میدهد با یکپارچهسازی شبکههای عصبی مصنوعی با مفاهیم و رویکردهای دیگر، برکارآیی آن فزوده میشود نمونه این ابزارها، مدلهای نوروفازی است که از ترکیب شبکههای عصبی مصنوعی و سیستمهای استنتاج فازی ایجادشدهاند و بهاینترتیب همزمان از ویژگیهای هر دو سود میبرند. نمونههایی از این مدلها شامل سیستمهای استنباط فازی- عصبی تطبیقی، سیستم استنباط فازی- عصبی به یادگیری عاطفی و سیستمهای نورورفازی خطی- محلی است.
بر اساس تحقیقات انجامشده مدیران پروژه ۹۰ درصد از زمان خود را صرف برقراری ارتباطات میکنند. این در حالی است که عامل شکست درصد بالایی از پروژهها نوید یا کمبود توانایی لازم برای برقراری و مدیریت ارتباطات مؤثر، هدفمند و متناسب با ذینفعان بوده است. ازاینرو مدیریت مناسب ارتباطات تأثیر به سزایی در صرفهجویی زمان و هزینههای پروژه داشته و در تمامی فازهای آغازین برنامهریزی، اجرا و کنترل قابلپیگیری است. مدیریت ارتباطات پروژه میتواند بستر مناسبی برای تولید، جمعآوری و ذخیره و تبادل صحیح اطلاعات در سطح پروژه ایجاد کند.
هوش مصنوعی در مدیریت ریسگ پروژه چه جایگاهی دارد؟
ریسک، با درونمایههای عدم قطعیت، احتمال و شانس- موضوعی غیرقابلچشمپوشی در حصول مدیریت پروژه بوده و برنامهریزی ضعیف آن میتواند منجر به افزایش بودجه، تأخیر زمانی و درخطر قرار گرفتن کل پروژه شود. مدیریت ریسک پروژه به دنبال برنامهریزی، ساماندهی، هدایت و کنترل فعالیتها و فرآیندهای یک پروژه به گونهای است که آثار مثبت فرصتها بیشینه و آثار منفی تهدیدها کمینه میشود. بهمنظور کاهش آثار منفی و احتمالی ریسک در سیستم بهرهگیری از دریچه فرصتها و همچنین توسعه بهبود احتمالی لازم است تا سازوکاری بهمنظور شناسایی، ارزیابی و تجزیه و تحلیل و درنهایت اداره کردن ریسکها پیش روی سازمان قرار گیرد تا از طریق آن نسبت به شناسایی تمامی ریسکها مستندسازی آنها هم بررسی شود؛ و روند دستیابی به بهترین شکل اطمینان حاصل شود.
ابزارهای هوش مصنوعی بهعنوان گونهای از ابزارهای قابلاستفاده در مدیریت پروژه در سالهای اخیر با روند فرایندهای در حوزههای مختلف مدیریت پروژه به کار گرفته میشوند این ابزارها با الگوبرداری از انواع هوشمندی در موجودات زنده قادر هستند تا گستره پهناوری از مسائل موجود در مسائل مهندسی و مدیریت را مدلسازی، بهینهسازی و یا تحلیل کنند.
روند تحولات دانش مدیریت پروژه چگونه بود؟
دانش مدیریت پروژه در راستای پاسخگویی به تغییرات دانش مدیریت و حوزههای کاربردی جدید پیش رو در جایگاه یک حرفه و همچنین بهعنوان یک حوزه تحقیقاتی بهطور پیوسته در حال تغییر و تحول بوده است. این روند تحول و تکامل با تعدد و پراکندگی گستردهای همراه شده است. حوزه دانش مدیریت پروژه ذاتاً بینرشتهای بوده و از ترکیب دانش رشتههای مختلف در راستای پوشش ویژگیها و مشخصات متفاوت پروژه ایجادشده است. تفاوت نگاه کاربران به اجرای پروژهها باعث میشود که چشماندازها، فهمها و انتظارات متفاوتی در ارتباط با پروژه ایجاد شوند و این تفاوتها خود باعث ایجاد نتیجهگیریهای متفاوت درباره چگونگی اجرای پروژهها است. شناسایی آینده تحقیقات، فرصتهای پیش روی مطالعاتی و عملیاتی و جهتگیری آینده این حوزه دانش، نیازمند درک کاملی از سیر تکامل و گرایشها نهفته در این روند تحول است که دستیابی به آن بدون ایجاد دستهبندی روشن با خط و مرزی مناسب، سخت و گاهی هم غیرممکن است.
تحولات دانش مدیریت پروژه در تعداد و مکان انجام پروژه چگونه است؟
مسائلی مانند افزایش مشاغل، تغییرات تکنیکی و تغییر فضای کسبوکار باعث شده است که اصول مدیریت پروژه در طی دهههای گذشته دستخوش تغییرات اساسی شود. در این راستا رویکرد مدیریت پروژه از مدیریت پروژهها در مکانی واحد، به سمت مدیریت پروژههای چندگانه در مکانهای مختلف بهطور کاملتر به سمت سازمانهای مجازی که دربرگیرنده همکاری کارکنان در مکانها و سازمانهای مختلف در سرتاسر جهان هستند در حال تغییر است. از دلایل وقوع این روند تحول میتوان به توسعه فناوری اطلاعاتی و ارتباط که امکان همکاری از راه دور را ایجاد کرده است، اشاره کرد. بهنحویکه تکنولوژیهای جدید انجام پروژههای بینالمللی را ممکن کرده است. بهواسطه جهانیشدن بازارها و رقابت تجاری، همکاریهای تجاری از راه دور و تجمیع مدیریت جهانی غیرقابل گریز شده است. استراتژی تأمین منابع سازمانی از محدود بودن به منابع محلی خارجشده است. همکاری در مکانهای چندگانه در سرتاسر جهان و فواید بهرهمندی سازمانها از اختلافزمانی مختلف مطرحشده است. فعالیتهای تحقیقات و توسعه توسط شرکتهای چندملیتی بهطور رو به رشدی در سرتاسر جهان گسترشیافته است.
مهمترین حوزههای کاربرد هوش مصنوعی در مدیریت پروژه کدام است؟
سیستمهای خبره، شبکه عصبی، سیستمهای یادگیرنده، سیستم دیداری، دستگاههای خودکار،پردازش زبان طبیعی و تشخیص صدا، شبکه عصبی هستند.دستگاههای خودکار شامل توسعه مکانیکی و یا ابزارهای کامپیوتری هستند که میتوانند کارهایی را که نیازمند دقت بالا بوده و یا برای انسان خسته کننده یا خطرناک است بهصورت خودکار انجام دهند. استفاده از سیستمهای خودکار روزبهروز در حال افزایش است که کاربردهای مختلفی مانند جایگزینی برای کارگران خطوط مونتاژ، رنگ کردن محصولات،کاوش فضا و انجام تحقیقات علمی در صنعت فضایی، بازوی جراح در علم پزشکی و … به کار گرفته میشوند.